مقاله نظریه حفره های بالقوه و نظریه بل

نظریه حفره های بالقوه

نظریه نسبیت


ناظر چیست؟


این سوالی است که بالاخره مشکلات فیزیک کوانتومی مدرن به کجا اشاره می‌کنند.


چرا پس از بیش از 100 سال، نظریه موفقیت آمیزی ایجاد نکردیم تا به ما اجازه دهد مکانیک کوانتومی را بپذیریم، هرچند به عنوان روشی که نتایج درستی ارائه می دهد؟

سفارش ساخت سایت در فریلنس پروژه

قضیه بل نشان می دهد که فیزیک کوانتومی نمی تواند یک نظریه متغیر پنهان واقع گرایانه محلی باشد. معنای آن این است که هر تفسیری از مکانیک کوانتومی یا مستلزم غیرمحلی بودن یا غیرواقع گرایی است.


اینجا:


    محلی بودن به این معنی است که اطلاعات نمی توانند سریعتر از نور حرکت کنند

    واقع گرایی به این معنی است که عمل مشاهده بر موجودیت مشاهده شده تأثیر نمی گذارد.


کجای فیزیک همین اتفاق افتاده است؟


اصل نسبیت بیان می کند که قوانین فیزیکی به چارچوب مرجع ناظر بستگی دارد.


رویداد رویدادی است که می‌توان یک لحظه و مکان منحصربه‌فرد در فضا را نسبت به یک چارچوب مرجع نسبت داد.

انجام پروژه با بهترین پروژه دانان

در نسبیت اینشتینی، از چارچوب های مرجع برای مشخص کردن رابطه بین ناظر متحرک و پدیده تحت مشاهده استفاده می شود. در این زمینه، این اصطلاح اغلب به چارچوب مرجع مشاهده یا چارچوب مرجع مشاهده ای تبدیل می شود.


بیایید به فیزیک کوانتومی برگردیم.


در آزمایش معروف دو شکاف نشان داده شده است که نور و ماده می توانند ویژگی های امواج و ذرات کلاسیک را نشان دهند. علاوه بر این، ماهیت اساساً احتمالی پدیده‌های مکانیکی کوانتومی را نشان می‌دهد.

حالت های کوانتومی ساده شده: موج، ذره و رشته. بر اساس زوایای مختلف نماها همه امکان پذیر است.


عمل مشاهده چیزی است که باعث می شود این احتمالات به عنوان یک رویداد مشاهده شده تحقق یابد، یعنی. رخدادی که می توان یک لحظه و مکان منحصر به فرد در فضا را نسبت به یک چارچوب مرجع نسبت داد.

انجام پروژه متلب با متلب دانان قهار

در مورد اینکه یک ناظر را در نظریه خود قرار دهیم تا آن را کامل کنیم، چطور؟


در مورد اضافه کردن یک بعد مشاهده گر به فضازمان چیست؟


در آزمایش فکری خود، مشاهده می‌کنم که روی مموری فوم راه می‌رود. ذهن او گام‌هایی می‌سازد و آن گام‌ها در درون این کف حک شده است.

حالت های کوانتومی ساده شده: موج، ذره و رشته. بر اساس زوایای مختلف نماها همه امکان پذیر است. در واقع، آنها طرح‌هایی از روزنه هستند که توسط فضازمان خم شده توسط ذهن ایجاد شده است. مثل پا گذاشتن روی مموری فوم فضازمان است. خم شدن در ذهن محلی است. آن نیز فوری است.


فضا-زمان در ذهن ما خم می شود و هر زمان که با فضا-زمان تعامل داریم، خللی ایجاد می کند. در اینجا فضازمان با معادله شرودینگر نشان داده می شود.


زمانی که در مورد آزمایش دو شکاف صحبت می کنیم، ما این را یک بار مانند موج، یک بار مانند ذره یا یک بار مانند ریسمان به دلیل موقعیت بعد ناظر خود درک می کنیم.


چیزی که رایج است یک خلاء است.


هنگامی که ناظر فضای زمانی را خم می کند، حفره درون ناظر محلی می شود. می توان از همان اصلی که اینشتین برای نظریه نسبیت عام استفاده کرد استفاده کرد. این انرژی زمانی هم از نیروهای طبیعی و هم از ذهن ناظر می آید. انرژی = en -"at" + ergo-"action"، در اینجا بیانگر حالت در عمل بودن برای قوای طبیعی و ذهن است. بسته به تنظیم انرژی/انتظار ناظران، توان طبیعی مناسب عمل می کند.


معادله شرودینگر را می توان با اضافه کردن بعد ناظر o بازنویسی کرد.

معادله شرودینگر توسط یک بعد مشاهده‌گر o در یک عملگر همیلتونی قابل مشاهده آشفته می‌شود.

طراحی لوگو حرفه ای با بهترین طراحان لوگو

بیایید به معادله شرودینگر عمیق تر نگاه کنیم:

معادله موقعیت-فضای شرودینگر با بردار موقعیت سه بعدی r.


بیایید در نظر بگیریم که یک ناظر بر انرژی پتانسیل تغییرناپذیر زمان V در مکان داده شده توسط بردار موقعیت r تأثیر می گذارد.

مشاهده‌گر انرژی پتانسیل تغییرناپذیر زمان V را در مکانی که توسط بردار موقعیت r داده شده است، تحت تأثیر قرار می‌دهد.


در لحظه مشاهده، ناظر پتانسیل موقعیت را تغییر می دهد. او شکاف بالقوه ای را در فضا-زمان ایجاد می کند. همانطور که قبلا ذکر شد، ما از یک قیاس با فضای زمانی خمش گرانشی در نظریه نسبیت عام استفاده کردیم. تابع ناظر o باید در لحظه مشاهده عمل فوری داشته باشد. بنابراین، کاندیدای مناسب برای نمایش آن می تواند نوعی سیستم دینامیکی غیر هموار باشد. برای تحقیق در مورد نوع مناسب سیستم دینامیکی برای استفاده نیاز به مقداری تحقیقات غیر ضروری دارد. بنابراین، این را برای بعد می گذاریم.


معادله اول ناظر را فقط در هامیلتونی به دست می آورد. اکنون، بیایید سعی کنیم فراتر از این ایده فکر کنیم. چه می شود اگر ناظر بر کل موقعیت r را تحت تاثیر قرار دهد. معادله دوم زیر ناظر o را در بردار موقعیت r پیاده می کند که بر تابع موج Ψ نیز تأثیر می گذارد.

ناظر o همراه با بردار موقعیت r در کل معادله شرودینگر عمل می کند.


این می تواند نسبتاً عجیب به نظر برسد. ما اجازه می دهیم این ایده فعلا باز شود.


ناظر چگونه عمل می کند؟

لیست مجریان نظام مهندسی اراک

او از چه انرژی برای تعامل با ذره استفاده می کند؟


یکی از سناریوهای ممکن منجر به اصل لاندوئر می شود که از دیو ماکسول نشات می گیرد. من در یکی از مقالات قبلی خود به این موضوع پرداختم.


اصل لاندوئر بیان می کند که برای عملیات محاسباتی که در آن 1 بیت از اطلاعات منطقی از دست می رود، مقدار آنتروپی ge

nerated حداقل k ln 2 است، و بنابراین، انرژی که در نهایت باید به محیط منتشر شود E ≥ kT ln 2 است. این برای ما نیز صادق است.


من این را یک مسیر معتبر برای ایجاد مکانیسم سازگاری از تعامل بین ناظر و ذره می بینم.


بار دیگر: انرژی = en -"at" + ergo-"action"، در اینجا بیانگر حالت در عمل بودن برای نیروهای طبیعی و ناظر است.


اصل لاندوئر بیان می کند که حداقل مقدار انرژی لازم برای پاک کردن یک بیت از اطلاعات وجود دارد که به عنوان حد لاندوئر شناخته می شود: kT ln 2.

نتیجه


در این مقاله، مفهوم پیاده‌سازی ناظر در مکانیک کوانتومی برای حل چالش‌های مربوط به درک و پذیرش آن را مورد بحث قرار دادیم.


با استفاده از یک قیاس با نظریه نسبیت عام آلبرت انیشتین، ما پیشنهاد کردیم که فضای زمانی فیزیکی با عمل مشاهده خمیده می شود که با هم فضای زمانی مشاهده شده را ایجاد می کند. ما این خمش را یک شکاف بالقوه می نامیم.


علاوه بر این، ما سعی کردیم معادله شرودینگر را با درگیر کردن ناظر به شکل سیستم دینامیکی در آن گسترش دهیم.


دو ایده در مورد چگونگی انجام آن مورد بحث قرار گرفته است:


    ناظر بر همیلتونی تأثیر می گذارد. در اینجا ما پیشنهاد می کنیم که پتانسیل سیستم از طریق مشاهده تغییر می کند.

    ناظر بر تابع موج Ψ نیز تأثیر می گذارد. این از این ایده ناشی می شود که مشاهده گر به نوعی با بردار موقعیت r همبستگی دارد.


این ساختار برگرفته از قانون E است، که من آن را بیان کردم تا به این نکته اشاره کنم که پذیرش و کسب ناظر به عنوان بخشی فعال مکانیک کوانتومی یک پیش نیاز ضروری برای گام برداشتن در جهت یک نظریه کامل است.


قانون E: برای هر انتظار/بیان Ex وجود دارد شاهد عینی Ey و انرژی E تحت آن Ex به عنوان تجربه Ee تجربه می شود، یعنی Ex(Ey,E):Ee.


چیزی که ممکن است جالب باشد این است که تا آنجا که من می‌دانم قانون E فقط ساختاری است که توضیح نمی‌دهد، اما بر ویژگی‌های کوانتومی دلالت دارد.


یک قانون E به برهم نهی کوانتومی نیاز دارد، یعنی ویژگی که ترکیب دو نتیجه ممکن نیز نتیجه ممکن است.

همچنین به درهم تنیدگی کوانتومی نیاز دارد، توانایی همبستگی دو بدون توجه به فاصله مکان‌ها در فضازمان.

این به معنای مشکل اندازه‌گیری کوانتومی است که در نتیجه شامل نشدن مشاهده‌گر/شاهد عینی در توصیف تجربه است.

انجام پروژه پایتون با پایتون نویسان قهار و کار بلد با دانش روز ایران و جهان

آلبرت اینشتین به ما نشان داد که درک زمان ذهنی است.

شاید ما حاضریم بپذیریم که کل واقعیت ذهنی است.

ما می توانیم یکی بهتر ایجاد کنیم.


آنچه به نظر می رسد در اینجا نقش مهمی ایفا می کند، ننگتروپی است. من می خواهم در مورد آن بیشتر بحث کنم.


بنابراین اجازه دهید این مقاله را با لئون بریلوین و اروین شرودینگر به پایان برسانم.


اگر یک موجود زنده به غذا نیاز داشته باشد، فقط به دلیل نگنتروپی است که می تواند از آن دریافت کند و برای جبران خسارات ناشی از کارهای مکانیکی انجام شده یا فرآیندهای تخریب ساده در سیستم زنده لازم است. انرژی موجود در مواد غذایی واقعاً مهم نیست، زیرا انرژی حفظ می شود و هرگز از بین نمی رود، اما عامل مهمی است که نگنتروپی است.


لئون بریلوین، علم و نظریه اطلاعات


سازمانی که با استخراج "سفارش" از محیط حفظ می شود

انجام پروژه برنامه نویسی با برنامه نویسان قهار

چگونه می‌توانیم از نظر تئوری آماری، توانایی شگفت‌انگیز یک موجود زنده را بیان کنیم، که به وسیله آن فروپاشی به تعادل ترمودینامیکی (مرگ) را به تأخیر می‌اندازد؟ قبلاً گفتیم: «از آنتروپی منفی تغذیه می‌کند» و جریانی از آنتروپی منفی را به خود جذب می‌کند تا افزایش آنتروپی را که با زندگی ایجاد می‌کند جبران کند و بنابراین خود را در سطح آنتروپی ثابت و نسبتاً پایین حفظ کند. اگر D معیار بی نظمی باشد، l/D متقابل آن را می توان به عنوان معیار مستقیم نظم در نظر گرفت. از آنجایی که لگاریتم l/D فقط منهای لگاریتم D است، می‌توانیم معادله بولتزمن را به این صورت بنویسیم: -(آنتروپی) = k log (l/D). از این رو عبارت ناخوشایند «آنتروپی منفی» را می‌توان با عبارتی بهتر جایگزین کرد: آنتروپی، که با علامت منفی گرفته می‌شود، خود معیاری برای نظم است. بنابراین وسیله ای که توسط آن ارگانیسم خود را در سطح نسبتاً بالایی از نظم (= سطح نسبتاً پایین آنتروپی) ثابت نگه می دارد، در واقع شامل مکیدن مداوم نظم از محیط خود است.

بررسی مفهوم زمان و نقش مکانیک کوانتوم در آن

مکانیک کوانتومی نحوه گذراندن کلاس فیزیک (در این واقعیت نیست).

در آخرین مقاله ام، ممکن است به خاطر بیاورید که به طور خلاصه به چیزی در این زمینه اشاره کردم،

    "خود آینده من احتمالاً در حال خوردن شام داغی است که در این لحظه تصور می کنم، در حالی که این کلمات را تایپ می کنم. این هنوز یک نقطه زمانی معتبر است، زیرا در نهایت زمان حال من خواهد بود. البته من از آینده اطلاعی ندارم و هر اتفاقی ممکن است در این فاصله زمانی بیفتد. این به سادگی به واقعیتی است که من در حال حاضر در آن زندگی می کنم.
سفارش ساخت سایت  در فریلنس پروژه
هدف من از آن مقاله این بود که به شما اجازه دهم بتوانید وارد فضایی شوید که گذر زمان در آن وجود نداشت. اکنون باید ساختار، گذشته، حال و آینده را راحت‌تر به‌عنوان شکسته، همپوشانی و همزیستی تصور کرد.

همه خوبن؟ خوب بیایید فضا-زمان را کمی بیشتر بشکنیم.

وقتی به آینده احتمالی من اشاره کردم که در آن زمان می توانست یک شام گرم آن شب بخورد، متوجه شدم که این فرض فقط مطابق با واقعیتی که من در حال حاضر در آن زندگی می کردم (یا در آن زندگی می کردم) درست می شود. .

آره. این واقعیت آمده و رفته است.
انجام پروژه در فریلنس پروژه
حالا ای خواننده، آرام باش. من واقعاً شبی که آخرین مقاله‌ام را نوشتم، یک شام داغ می‌خورم، بنابراین همه چیز از دست نمی‌رود. در زمان نوشتن، این آینده من بود و خیلی زود تبدیل به حال من نیز شد.

با کنار هم قرار دادن گذر زمان (همه چیزهایی که به هیچ وجه کار نمی کنند)، آینده من، که به عنوان یک شام گرم تصور می شود، می تواند در یک عبارت محبوب و در عین حال مناسب باشد، «به هر جهت رفته». من می توانستم یک شام سرد، یا یک نوع غذای متفاوت از آنچه تصور می کردم بخورم، یا حتی آن شب اصلا نخوردم. تمام این احتمالات را از هر تصمیم ممکنی که می توانستم بگیرم، تجزیه کنید، و شما به اندازه ای بسیار زیاد به دست می آورید که نمی توانید آنها را بشمارید.

البته "بسیار زیاد برای شمارش" یک دست کم گرفتن بزرگ است. امکانات برای هر چیزی تقریباً بی نهایت است. مثلاً آن شام داغ را در نظر بگیرید. بین زمان نگارش مقاله و زمان شام آن شب، هر چیزی از یک بلای طبیعی ناگهانی تا یک قطع برق جمعی می‌توانست بر نتیجه این که آیا واقعاً می‌توانم غذا بخورم یا خیر، تأثیر بگذارد. با این حال، اینها فقط چند احتمال متمایز و بعید هستند. من به سادگی در «واقعیت» زندگی می‌کردم که نوشتن مقاله‌ام را به پایان رساندم و آنقدر عمر کردم که بتوانم در پایان روز شام بخورم.
طراحی لوگو با بهترین طراحان لوگو
اکنون به عنوان نقطه زمانی که دفعه قبل در مورد آن صحبت کردیم، فکر کنید. شما فقط تا لحظه حال زندگی کرده اید و تجربه کرده اید و این یک واقعیت تغییر ناپذیر است. شما نمی توانید چیزی خارج از حواس فیزیکی و فرآیندهای روانی متعدد خود را که توسط دنیای بیرونی تحریک می شود در یک لحظه تجربه کنید. این ثابت شده است زیرا دیدن واقعی آینده یا گذشته غیرممکن است، چه رسد به زندگی در آنها.

حالا به آینده به عنوان یک شاخه فکر کنید. من نوشتن آن مقاله نکته فعلی من بود، که ما آن را U0 می نامیم، و شاخه رفتن به خوردن یک شام گرم واقعیتی بود که در آن زندگی می کردم (U1). پس از آن، به شعبه دیگری فکر کنید که از U0، آن شب شام گرم نخوردم (U2). یا، شاخه ای که در آن به طور کامل نوع دیگری از غذا را خوردم (U3). این شاخه ها کاملاً موازی هستند و هرگز نمی توانند همپوشانی یا ارتباط برقرار کنند. هر کدام از این نقطه شروع می‌شوند، مانند شاخه‌های درختی که از تنه بیرون می‌آیند یا آن نمودارهای درخت لعنتی در ریاضیات.

تعداد نامتناهی شاخه از هر نقطه فعلی/U0 وجود دارد که برای هر لحظه از زمان که در زمان حال است وجود دارد. هر لحظه ای که در آن زندگی می کنیم، تا زپتوثانیه، شاخه ای از احتمالات خاص خود را دارد که از این به بعد می تواند اجرا شود. این بدان معناست که تقریباً هر اتفاقی ممکن است بین زمان نوشتن آن مقاله و صرف شام بیفتد. اگر بتوانید در مورد آن فکر کنید، احتمالاً ممکن است اتفاق بیفتد. شام به گلوله شعله تبدیل می شود؟ شاید. هواپیمای در حال عبور قبل از اینکه غذا بخورم به محوطه من سقوط می کند؟ ممکن است. همچنین می تواند به همین سادگی باشد که من تصمیم بگیرم آن شب واقعا آنقدر گرسنه نیستم و نمی خواهم چیزی بخورم.

اما آنچه اتفاق افتاد، که غذای بسیار خوشمزه من بود، واقعیت من بود. هر احتمال دیگری بخشی از واقعیت دیگری بود که متعلق به من نبود. آیا می توانم آن واقعیت ها را در جای دیگری در دنیایی موازی زندگی کنم؟ شاید اینطور باشد، اگر تصمیمات خاصی از طرف من یا سایر تأثیرات خارجی گرفته شده بود یا نبود. با این حال، در حال حاضر، من در آن واقعیت زندگی می‌کردم و در حال حاضر در جایی زندگی می‌کنم که در آن مقاله گنگ دیگری درست مثل این مقاله می‌نویسم.
انجام پروژه متلب در فریلنس پروژه با متلب دانان قهار
البته، همه آن واقعیت های قبلی هنوز کاملاً ممکن بود، آنچه تغییر می کند، احتمال وقوع آنهاست. ترکیب مناسبی از وقایع را برای خود داشته باشید که به زنجیره درستی منجر می‌شوند و حتی عجیب‌ترین اتفاقات ممکن است رخ دهد. با این حال، آنچه واقعاً همه اینها را در بازی قرار می دهد، تصمیمات شما به عنوان یک فرد یا «علت و معلول» مشترک علیت است.

هر چند احتمالات با بیشترین احتمال رخ دادن در اکثر مواقع اتفاق خواهند افتاد. بسیار شبیه به Occam's Razor، اصل حل مسئله که "موجودات نباید بدون ضرورت ضرب شوند" یا ساده تر، th
ساده‌ترین توضیح معمولاً درست است، هر چه کمتر فرضیاتی درباره آینده‌ام داشته باشم، احتمال وقوع آن بیشتر است. از نخوردن شام یا انفجار آن به گلوله شعله روی میز شام، چه چیزی محتمل تر به نظر می رسد؟ اگرچه اگر شام من به طور خود به خود سوخته شود بسیار جالب خواهد بود، اما عوامل زیادی برای رسیدن به آن باید دخیل باشند، بنابراین از Occam’s Razor عبور نمی کند. آزاردهنده.

این واقعیت چندگانه در واقع توسط افراد تحصیل کرده تر در دنیای مکانیک کوانتومی به شدت مورد بحث قرار گرفته است. بسیاری از نظریه‌ها به ایده واقعیت‌های چندگانه می‌پردازند، مانند «تفسیر جهان‌های بسیاری» از مکانیک کوانتومی، یا «برن‌های موازی» نظریه ریسمان. با این حال، این نباید با ایده «چندجهانی» کیهان‌شناسی تورمی اشتباه شود. طبق دایره المعارف استنفورد، «تفسیر جهان بسیاری» معتقد است که جهان‌های بسیاری وجود دارند که به موازات فضا و زمان جهان ما وجود دارند.

بهترین علاقه من این بود که در مورد نظریه دنیاهای متعدد و شاید حتی نظریه ریسمان وارد جزئیات شوم، اما پس از تحقیقات بسیار و تلاش های مذبوحانه برای درک، ترجیح دادم بهترین علاقه خود را نادیده بگیرم. با خیال راحت در زمان خود در مورد آنها تحقیق کنید، و در حالی که در آن هستید، می توانید هر آنچه را که می توانید درک کنید برای من نیز توضیح دهید. مدرک فیزیک من در اینجا به من کمک نمی کند.

علاوه بر بی‌کفایتی من در مورد موضوعی که برای همه شما فاش می‌کنم، آنچه می‌توانیم از همه این‌ها به دست آوریم، وجود هر واقعیت ممکن است. آن را نظری یا حتی متافیزیکی بنامید، اما در سطحی، همه آنها همیشه وجود خواهند داشت، زیرا امکان پذیر بودند. به نظر نمی رسد که دقیقاً منطقی ترین استدلال برای موضوعی باشد که به جریان زندگی ما می بالد، اما حداقل به نوعی، کمی منطقی است. اگر آنچه در زمان حال می‌دانستیم در گذشته با ما همراه بود، می‌توانستیم بر اعمالمان تأثیر بگذاریم تا نتیجه‌ای را که می‌خواهیم رقم بزنیم. آرمانگرا به نظر می رسد، به همین دلیل امکان پذیر نیست.

این لزوماً به معنای وجود فیزیکی این واقعیت ها نیست. اگر درست بگویم، این با نظریه جهان ها و جهان های موازی مطابقت دارد. در نظریه «جهان دختر»، بیان می‌کند که برای هر واقعیت یا نتیجه ممکن، یک جهان واقعی وجود دارد، و ممکن است دنیایی وجود داشته باشد که در آن دروس سطح A بهتری را انتخاب کنید یا به مدرسه دیگری رفته باشید.

همچنین این نظریه وجود دارد که فضا-زمان مسطح و نامتناهی است و به این دلیل، جهان ها ممکن است شروع به تکرار کنند. تعداد پیکربندی‌های ذره‌ای ممکن در جهان‌های چندگانه به 1010122 احتمال مجزا محدود می‌شود. در یک جهان نامتناهی با تکه های کیهانی بی نهایت، آرایش ذرات باید (از لحاظ نظری) تکرار شود. این منجر به وجود جهان‌های موازی با آرایش ذرات یکسان می‌شود، همچنین تکه‌های کیهانی دیگری که ممکن است در موقعیت یک ذره و دیگران ممکن است در دو موقعیت متفاوت باشند، و به همین ترتیب تا زمانی که لکه‌هایی کاملاً متفاوت وجود داشته باشند.

دلیل اینکه جامعه فیزیک کوانتومی در مورد اینکه آیا جهان‌های موازی واقعاً وجود دارند یا نه گفتمان زیادی دارد، به دلیل مسائل مربوط به جهان قابل مشاهده و غیرقابل مشاهده است که من در مورد شما نمی‌دانم، اما نمی‌توان کمکی کرد. تورم جهان از بیگ بنگ ثابت می کند که تا حدودی متناهی است، اما از آنجایی که من اینجا نیستم تا دعواهای مردان سفیدپوست را حل و فصل کنم، در مورد اینکه آیا واقعاً می توانیم در مورد محدودیت خود در جهان قضاوت کنیم، بحث نخواهم کرد.

اکنون، می‌توانم با تأکید بر علت و معلول و اینکه چگونه واقعیت شما دائماً تغییر می‌کند و بلی‌بله‌بله، انتخاب‌های شما واقعاً مهم هستند، شاعرانه صحبت کنم. با این حال، حقیقت را بگویم، ایده این واقعیت‌های متفاوت باعث می‌شود بفهمم که چقدر همه چیز بی‌معنی است. تا به حال یک روز مزخرف داشته اید؟ فقط به یاد داشته باشید که تا حدی احتمال بسیار زیادی وجود دارد که بتوانید خود به خود احتراق کنید. یک گلوله شعله کامل، درست مثل آن. این رایج‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید، و مطمئناً همه چیز را در چشم انداز قرار می‌دهد.
احتراق خودبه‌خودی در واقع مدت‌ها پیش رد شده بود، اما فکر کردن در مورد آن هنوز هم جراحت مرگ‌بار است!
انجام پروژه برنامه نویسی با بهترین برنامه نویسان
با این حال، احتمال وقوع خیلی بیشتر از آنچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌تواند آزاد شود. ما بسیار مستعد این هستیم که افکارمان را در قفس کنیم که چه کاری می توانیم انجام دهیم و چه کاری نمی توانیم مطلقاً انجام دهیم، اما در برخی مواقع، من فقط فکر کردم، لعنتی چه کسی چنین گفته است؟ صرف نظر از عواقب، زندگی من می تواند به دلیل اعمال من در حال حاضر به هر سمتی که می خواهم یا نمی خواهم برود. من فقط می توانستم تصمیم بگیرم به ارتفاعات اسکاتلند نقل مکان کنم و گوسفندان را گله کنم. من می‌توانم به‌طور ناگهانی درباره تغییر شغلی تصمیم بگیرم، درست همانطور که اخیراً انجام داده‌ام، و این مسیر زندگی‌ام را طی کنم. حتی می‌توانستم تصمیم بگیرم که این کار را نکنم و به تصمیم اولم برگردم. در نهایت، این واقعاً انتخاب من است زمانی که مزخرفات شدیدی را که در مورد آن از والدین و معلمانم می‌آورم فراموش کنم. اگرچه من (در زمان نوشتن) در قرنطینه 2 هفته ای گیر کرده ام، واقعیتی وجود دارد که من من نیستم و برای خودم خوشحالم. امیدوارم او شکوفا شود، زیرا من نیستم.

زندگی ما واقعاً می تواند به هر سمتی پیش برود، و گاهی اوقات کاری که انجام می دهیم ممکن است ما را در واقعیت هایی قرار دهد که نمی خواهیم. ممکن است تصمیمی بگیریم که به شخص دیگری صدمه بزند یا به نتیجه ای منجر شود که به شدت پشیمان باشیم، صرف نظر از اینکه اعمالمان همان چیزی است که فکر می کردیم درست است. حتی اگر اکنون می‌توانیم اعمال خود را کنترل کنیم، تأثیرات و نتایج آنها هرگز واقعاً به ما بستگی ندارد. تلاش برای کنترل نتیجه هر کاری که انجام می‌دهید تا مطمئن شوید که آن‌طور که می‌خواهید پیش می‌رود، یک تمرین سنگین و بیهوده است.

و من گفتم که شاعرانه نخواهم بود. من اصلا این را پیش بینی نکرده بودم. اما، حدس بزنید - و با من بگویید، مردم: این واقعیت من است!
برای جمع‌بندی، آگاهی از این که ما در لجن غلیظی به نام یک واقعیت تعیین‌شده گیر نکرده‌ایم، زندگی کردن به پیش‌گویی‌های خودآگاهانه‌مان درباره شکنجه دانشگاهی و زندان سرمایه‌داری می‌تواند بسیار آرامش‌بخش باشد. البته، به هر حال این کاری است که ما انجام می‌دهیم، اما فکر کردن به احتمال محض «زندگی خارج از دیوار» همیشه وجود دارد تا به همه ما چشم‌اندازی بدهد.