برای کار در یک استارت آپ فناوری کوانتومی به چه مهارت هایی نیاز دارید؟ با هم می آموزیم

برای کار در یک استارت آپ فناوری کوانتومی به چه مهارت هایی نیاز دارید؟

بیست و سه بنیانگذار و کارمند استارت آپ فناوری کوانتومی مهارت هایی را که هنگام استخدام به دنبال آن هستند به اشتراک می گذارند.


توجه: این مقاله برای اولین بار در 6 ژانویه 2021 در LinkedIn Pulse منتشر شد.

تصاویر: craiyon.com


اغلب دانشجویان و فوق دکترا که به دنبال انتقال به فناوری کوانتومی هستند، از من می پرسند: "به چه مهارت هایی نیاز دارم؟" برای کمک به پاسخ به این سوال، از برخی از دوستان و همکارانم در استارت آپ های مختلف فناوری کوانتومی پرسیدم که در هنگام استخدام به دنبال چه مهارت هایی هستند.


یک تشکر بزرگ از افراد زیر برای پاسخ های متفکرانه آنها!


Aurélie Hélouis از infinityQ | Tommaso Demarie از Entropica Labs | Théau Peronnin از Alice&Bob | Joe Fitzsimons & Si-Hui Tan از Horizon Quantum Computing | نوئل گدارد از Qunnect | پیتر جانسون از Zapata Computing | مارک جکسون و آلین چاد ادواردز از محاسبات کوانتومی کمبریج (اکنون Quantinuum)| Terry Rudolph & Mercedes Gimeno-Segovia از PsiQuantum | جوئل گوتلیب از D-Wave Systems (اکنون در Quantum Computing, Inc.)| Maksym Sich از AegiQ | علیرضا نجفی یزدی از Anyon Systems | الکس خان (اکنون در ZebraKet) | Vlad Gheorghiu از Software Q | پائولا مازورک از بیت | پل تری از Photonic Inc | Aharon Brodutch از Entangled Networks | Ish Dhand از Xanadu (اکنون در "راه اندازی محاسبات کوانتومی حالت مخفی") | دیوید نولت از Optonique (اکنون در Québec Quantique) | ساموئل موگل از Multiverse Computing | نیر مینربی از Classiq Technologies


سوال من کاملاً باز بود و پاسخ‌ها از نظر قالب و محتوا بسیار متنوع بودند. من با ایده ارائه نتایج به عنوان یک ابر کلمه بازی کردم، اما این خیلی مفید به نظر نمی رسید. در پایان، من تحلیل کیفی را انتخاب کردم.

https://www.mapleprimes.com/users/ManaKeith2

https://buddypress.org/members/manakeith2/profile/

https://manakeith2.livejournal.com/profile

https://social.msdn.microsoft.com/profile/koryrving2/

https://freelanceprj.wordpress.com/2022/09/04/%d8%a7%d9%86%d8%ac%d8%a7%d9%85-%d9%be%d8%b1%d9%88%da%98%d9%87/

https://old.reddit.com/r/business/comments/x5licv/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%85_%D9%BE%D8%B1%D9%88%DA%98%D9%87/?


پس از خواندن تمام پاسخ ها، توانستم چندین موضوع تکرار شونده را شناسایی کنم:


    تخصص دامنه

    برنامه نویسی

    ارتباط (به ویژه با افراد با پیشینه های مختلف)

    همکاری

    سازمان و مدیریت زمان

    توانایی تبدیل سریع ایده ها به محصول

    توانایی و انگیزه برای ادامه یادگیری

    توانایی کار در یک محیط نامطمئن

    رهبری

    مهارت های حل مسئله

    مهارتهای زندگی


جدای از مهارت های این لیست، چندین ویژگی شخصیتی مطلوب نیز به چشم می خورد.


برای ارائه بینش عمیق‌تر به هر موضوع، گزیده‌های مربوطه را از پاسخ‌های پاسخ‌دهندگان انتخاب کردم (برای تخصص حوزه، نمونه‌های ذکر شده را نیز خلاصه کردم). من اینها را در زیر بازتولید می کنم.


به عنوان یک امتیاز، من همچنین پاسخ یک پاسخ دهنده را به طور کامل بازتولید می کنم، که کمی عمیق تر به چگونگی نشان دادن و توسعه این مهارت ها می پردازد. شما می توانید این را در پایان پیدا کنید.


در نهایت، قبل از شیرجه رفتن، یک کلمه احتیاط! گزیده‌های زیر فهرست آرزوهای جمعی از 23 نفر را نشان می‌دهد که برای 20 شرکت مختلف کار می‌کنند. لطفا خودتان را با یک ابر انسان افسانه ای که همه این مهارت ها را دارد مقایسه نکنید!!! هیچ کس از شما انتظار ندارد که در تمام موارد ذکر شده در زیر برتر باشید و مطمئناً هیچ کس از شما انتظار ندارد که در همه حوزه های ذکر شده متخصص باشید.

https://www.4shared.com/u/C1aIyHX_/KoryRving2.html

https://www.evernote.com/shard/s573/client/snv?noteGuid=1a090ebd-d87c-34cd-6bbb-130cb7e69ab8&&noteKey=cd02a6d9187c0f0ed9d62ce55ebbaeb3&&sn=https://www.evernote.com/shard/s573/sh/1a090ebd-d87c-34cd-6bbb-130cb7e69ab8/cd02a6d9187c0f0ed9d62ce55ebbaeb3&&title=%D8%A7%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%85+%D9%BE%D8%B1%D9%88%DA%98%D9%87

در عوض، من به شما پیشنهاد می‌کنم از اطلاعات به صورت زیر استفاده کنید: 1) برای کمک به شناسایی مهارت‌هایی که قبلاً دارید، اما شاید متوجه نشده باشید که ارزشمند هستند. 2) برای کمک به شما در بیان اینکه چگونه مهارت های موجود شما برای کارفرمایان بالقوه ارزشمند است. و 3) راهنمایی شما در انتخاب دوره ها / فعالیت های فوق برنامه / تکالیف کاری برای حمایت از توسعه مهارت های مورد نظر در فناوری کوانتومی.


اگر شما یک معلم هستید، این اطلاعات ممکن است در توسعه برنامه درسی نیز مفید باشد.


با وجود این موضوع، بیایید ببینیم همه چه گفتند!

تخصص دامنه


داشتن تخصص در حداقل یک حوزه ارزشمند است.


جای تعجب نیست که تخصص در فیزیک کوانتومی، محاسبات کوانتومی و نظریه اطلاعات کوانتومی در این لیست بالا بود.


https://www.behance.net/koryrving2

https://disqus.com/by/koryrving2/about/

https://giphy.com/channel/KoryRving2

https://en.gravatar.com/koryrving2

"تخصص در تصحیح خطای کوانتومی و تحمل خطا برای هر شرکتی که یک کامپیوتر کوانتومی مقیاس‌پذیر می‌سازد، حیاتی است و هر روز اهمیت بیشتری پیدا می‌کند."


"درک تحمل خطا "مدرن" (مایک و آیک + کد توریک آن را قطع نمی کند!)"


"درک فنی قوی از الگوریتم های کوانتومی اصلی و توانایی جداسازی و به کارگیری تکنیک های مورد استفاده در آنها در سایر تنظیمات."


«بیشترین پیشرفت‌های الگوریتم‌ها، اما به تعداد کامپایل/دروازه‌ها، نه فقط تحلیل‌های نوع نظریه پیچیدگی مجانبی» انجام شده است.


"دانش خوب از معماری کامپیوتر کوانتومی و فیزیک زیربنایی، و توانایی استفاده از آن برای مدل‌سازی ریاضی سیستم‌ها."


نمونه های دیگری از حوزه هایی که در آنها تخصص/تجربه مطلوب است عبارتند از:


    فیزیک معماری‌های محاسباتی کوانتومی خاص، به عنوان مثال. مدارهای ابررسانا، اپتیک کوانتومی (کوانتیزاسیون دوم، برهمکنش ماده سبک…)، تله یونی

    تئوری فیزیک کوانتومی برای آزمایش های واقعی به کار می رود

    دانش گسترده فیزیک، از علم مواد تا الکترومغناطیس کلاسیک

    ریاضیات پایه، به عنوان مثال، تجزیه و تحلیل واقعی / مختلط، جبر خطی، آمار، حساب دیفرانسیل و انتگرال

    مهارت های آزمایشگاهی، به عنوان مثال، دانش عمومی فیزیک تجربی، الکترونیک، مدار آنالوگ

بررسی مفهوم زمان و نقش مکانیک کوانتوم در آن

مکانیک کوانتومی نحوه گذراندن کلاس فیزیک (در این واقعیت نیست).

در آخرین مقاله ام، ممکن است به خاطر بیاورید که به طور خلاصه به چیزی در این زمینه اشاره کردم،

    "خود آینده من احتمالاً در حال خوردن شام داغی است که در این لحظه تصور می کنم، در حالی که این کلمات را تایپ می کنم. این هنوز یک نقطه زمانی معتبر است، زیرا در نهایت زمان حال من خواهد بود. البته من از آینده اطلاعی ندارم و هر اتفاقی ممکن است در این فاصله زمانی بیفتد. این به سادگی به واقعیتی است که من در حال حاضر در آن زندگی می کنم.
سفارش ساخت سایت  در فریلنس پروژه
هدف من از آن مقاله این بود که به شما اجازه دهم بتوانید وارد فضایی شوید که گذر زمان در آن وجود نداشت. اکنون باید ساختار، گذشته، حال و آینده را راحت‌تر به‌عنوان شکسته، همپوشانی و همزیستی تصور کرد.

همه خوبن؟ خوب بیایید فضا-زمان را کمی بیشتر بشکنیم.

وقتی به آینده احتمالی من اشاره کردم که در آن زمان می توانست یک شام گرم آن شب بخورد، متوجه شدم که این فرض فقط مطابق با واقعیتی که من در حال حاضر در آن زندگی می کردم (یا در آن زندگی می کردم) درست می شود. .

آره. این واقعیت آمده و رفته است.
انجام پروژه در فریلنس پروژه
حالا ای خواننده، آرام باش. من واقعاً شبی که آخرین مقاله‌ام را نوشتم، یک شام داغ می‌خورم، بنابراین همه چیز از دست نمی‌رود. در زمان نوشتن، این آینده من بود و خیلی زود تبدیل به حال من نیز شد.

با کنار هم قرار دادن گذر زمان (همه چیزهایی که به هیچ وجه کار نمی کنند)، آینده من، که به عنوان یک شام گرم تصور می شود، می تواند در یک عبارت محبوب و در عین حال مناسب باشد، «به هر جهت رفته». من می توانستم یک شام سرد، یا یک نوع غذای متفاوت از آنچه تصور می کردم بخورم، یا حتی آن شب اصلا نخوردم. تمام این احتمالات را از هر تصمیم ممکنی که می توانستم بگیرم، تجزیه کنید، و شما به اندازه ای بسیار زیاد به دست می آورید که نمی توانید آنها را بشمارید.

البته "بسیار زیاد برای شمارش" یک دست کم گرفتن بزرگ است. امکانات برای هر چیزی تقریباً بی نهایت است. مثلاً آن شام داغ را در نظر بگیرید. بین زمان نگارش مقاله و زمان شام آن شب، هر چیزی از یک بلای طبیعی ناگهانی تا یک قطع برق جمعی می‌توانست بر نتیجه این که آیا واقعاً می‌توانم غذا بخورم یا خیر، تأثیر بگذارد. با این حال، اینها فقط چند احتمال متمایز و بعید هستند. من به سادگی در «واقعیت» زندگی می‌کردم که نوشتن مقاله‌ام را به پایان رساندم و آنقدر عمر کردم که بتوانم در پایان روز شام بخورم.
طراحی لوگو با بهترین طراحان لوگو
اکنون به عنوان نقطه زمانی که دفعه قبل در مورد آن صحبت کردیم، فکر کنید. شما فقط تا لحظه حال زندگی کرده اید و تجربه کرده اید و این یک واقعیت تغییر ناپذیر است. شما نمی توانید چیزی خارج از حواس فیزیکی و فرآیندهای روانی متعدد خود را که توسط دنیای بیرونی تحریک می شود در یک لحظه تجربه کنید. این ثابت شده است زیرا دیدن واقعی آینده یا گذشته غیرممکن است، چه رسد به زندگی در آنها.

حالا به آینده به عنوان یک شاخه فکر کنید. من نوشتن آن مقاله نکته فعلی من بود، که ما آن را U0 می نامیم، و شاخه رفتن به خوردن یک شام گرم واقعیتی بود که در آن زندگی می کردم (U1). پس از آن، به شعبه دیگری فکر کنید که از U0، آن شب شام گرم نخوردم (U2). یا، شاخه ای که در آن به طور کامل نوع دیگری از غذا را خوردم (U3). این شاخه ها کاملاً موازی هستند و هرگز نمی توانند همپوشانی یا ارتباط برقرار کنند. هر کدام از این نقطه شروع می‌شوند، مانند شاخه‌های درختی که از تنه بیرون می‌آیند یا آن نمودارهای درخت لعنتی در ریاضیات.

تعداد نامتناهی شاخه از هر نقطه فعلی/U0 وجود دارد که برای هر لحظه از زمان که در زمان حال است وجود دارد. هر لحظه ای که در آن زندگی می کنیم، تا زپتوثانیه، شاخه ای از احتمالات خاص خود را دارد که از این به بعد می تواند اجرا شود. این بدان معناست که تقریباً هر اتفاقی ممکن است بین زمان نوشتن آن مقاله و صرف شام بیفتد. اگر بتوانید در مورد آن فکر کنید، احتمالاً ممکن است اتفاق بیفتد. شام به گلوله شعله تبدیل می شود؟ شاید. هواپیمای در حال عبور قبل از اینکه غذا بخورم به محوطه من سقوط می کند؟ ممکن است. همچنین می تواند به همین سادگی باشد که من تصمیم بگیرم آن شب واقعا آنقدر گرسنه نیستم و نمی خواهم چیزی بخورم.

اما آنچه اتفاق افتاد، که غذای بسیار خوشمزه من بود، واقعیت من بود. هر احتمال دیگری بخشی از واقعیت دیگری بود که متعلق به من نبود. آیا می توانم آن واقعیت ها را در جای دیگری در دنیایی موازی زندگی کنم؟ شاید اینطور باشد، اگر تصمیمات خاصی از طرف من یا سایر تأثیرات خارجی گرفته شده بود یا نبود. با این حال، در حال حاضر، من در آن واقعیت زندگی می‌کردم و در حال حاضر در جایی زندگی می‌کنم که در آن مقاله گنگ دیگری درست مثل این مقاله می‌نویسم.
انجام پروژه متلب در فریلنس پروژه با متلب دانان قهار
البته، همه آن واقعیت های قبلی هنوز کاملاً ممکن بود، آنچه تغییر می کند، احتمال وقوع آنهاست. ترکیب مناسبی از وقایع را برای خود داشته باشید که به زنجیره درستی منجر می‌شوند و حتی عجیب‌ترین اتفاقات ممکن است رخ دهد. با این حال، آنچه واقعاً همه اینها را در بازی قرار می دهد، تصمیمات شما به عنوان یک فرد یا «علت و معلول» مشترک علیت است.

هر چند احتمالات با بیشترین احتمال رخ دادن در اکثر مواقع اتفاق خواهند افتاد. بسیار شبیه به Occam's Razor، اصل حل مسئله که "موجودات نباید بدون ضرورت ضرب شوند" یا ساده تر، th
ساده‌ترین توضیح معمولاً درست است، هر چه کمتر فرضیاتی درباره آینده‌ام داشته باشم، احتمال وقوع آن بیشتر است. از نخوردن شام یا انفجار آن به گلوله شعله روی میز شام، چه چیزی محتمل تر به نظر می رسد؟ اگرچه اگر شام من به طور خود به خود سوخته شود بسیار جالب خواهد بود، اما عوامل زیادی برای رسیدن به آن باید دخیل باشند، بنابراین از Occam’s Razor عبور نمی کند. آزاردهنده.

این واقعیت چندگانه در واقع توسط افراد تحصیل کرده تر در دنیای مکانیک کوانتومی به شدت مورد بحث قرار گرفته است. بسیاری از نظریه‌ها به ایده واقعیت‌های چندگانه می‌پردازند، مانند «تفسیر جهان‌های بسیاری» از مکانیک کوانتومی، یا «برن‌های موازی» نظریه ریسمان. با این حال، این نباید با ایده «چندجهانی» کیهان‌شناسی تورمی اشتباه شود. طبق دایره المعارف استنفورد، «تفسیر جهان بسیاری» معتقد است که جهان‌های بسیاری وجود دارند که به موازات فضا و زمان جهان ما وجود دارند.

بهترین علاقه من این بود که در مورد نظریه دنیاهای متعدد و شاید حتی نظریه ریسمان وارد جزئیات شوم، اما پس از تحقیقات بسیار و تلاش های مذبوحانه برای درک، ترجیح دادم بهترین علاقه خود را نادیده بگیرم. با خیال راحت در زمان خود در مورد آنها تحقیق کنید، و در حالی که در آن هستید، می توانید هر آنچه را که می توانید درک کنید برای من نیز توضیح دهید. مدرک فیزیک من در اینجا به من کمک نمی کند.

علاوه بر بی‌کفایتی من در مورد موضوعی که برای همه شما فاش می‌کنم، آنچه می‌توانیم از همه این‌ها به دست آوریم، وجود هر واقعیت ممکن است. آن را نظری یا حتی متافیزیکی بنامید، اما در سطحی، همه آنها همیشه وجود خواهند داشت، زیرا امکان پذیر بودند. به نظر نمی رسد که دقیقاً منطقی ترین استدلال برای موضوعی باشد که به جریان زندگی ما می بالد، اما حداقل به نوعی، کمی منطقی است. اگر آنچه در زمان حال می‌دانستیم در گذشته با ما همراه بود، می‌توانستیم بر اعمالمان تأثیر بگذاریم تا نتیجه‌ای را که می‌خواهیم رقم بزنیم. آرمانگرا به نظر می رسد، به همین دلیل امکان پذیر نیست.

این لزوماً به معنای وجود فیزیکی این واقعیت ها نیست. اگر درست بگویم، این با نظریه جهان ها و جهان های موازی مطابقت دارد. در نظریه «جهان دختر»، بیان می‌کند که برای هر واقعیت یا نتیجه ممکن، یک جهان واقعی وجود دارد، و ممکن است دنیایی وجود داشته باشد که در آن دروس سطح A بهتری را انتخاب کنید یا به مدرسه دیگری رفته باشید.

همچنین این نظریه وجود دارد که فضا-زمان مسطح و نامتناهی است و به این دلیل، جهان ها ممکن است شروع به تکرار کنند. تعداد پیکربندی‌های ذره‌ای ممکن در جهان‌های چندگانه به 1010122 احتمال مجزا محدود می‌شود. در یک جهان نامتناهی با تکه های کیهانی بی نهایت، آرایش ذرات باید (از لحاظ نظری) تکرار شود. این منجر به وجود جهان‌های موازی با آرایش ذرات یکسان می‌شود، همچنین تکه‌های کیهانی دیگری که ممکن است در موقعیت یک ذره و دیگران ممکن است در دو موقعیت متفاوت باشند، و به همین ترتیب تا زمانی که لکه‌هایی کاملاً متفاوت وجود داشته باشند.

دلیل اینکه جامعه فیزیک کوانتومی در مورد اینکه آیا جهان‌های موازی واقعاً وجود دارند یا نه گفتمان زیادی دارد، به دلیل مسائل مربوط به جهان قابل مشاهده و غیرقابل مشاهده است که من در مورد شما نمی‌دانم، اما نمی‌توان کمکی کرد. تورم جهان از بیگ بنگ ثابت می کند که تا حدودی متناهی است، اما از آنجایی که من اینجا نیستم تا دعواهای مردان سفیدپوست را حل و فصل کنم، در مورد اینکه آیا واقعاً می توانیم در مورد محدودیت خود در جهان قضاوت کنیم، بحث نخواهم کرد.

اکنون، می‌توانم با تأکید بر علت و معلول و اینکه چگونه واقعیت شما دائماً تغییر می‌کند و بلی‌بله‌بله، انتخاب‌های شما واقعاً مهم هستند، شاعرانه صحبت کنم. با این حال، حقیقت را بگویم، ایده این واقعیت‌های متفاوت باعث می‌شود بفهمم که چقدر همه چیز بی‌معنی است. تا به حال یک روز مزخرف داشته اید؟ فقط به یاد داشته باشید که تا حدی احتمال بسیار زیادی وجود دارد که بتوانید خود به خود احتراق کنید. یک گلوله شعله کامل، درست مثل آن. این رایج‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید، و مطمئناً همه چیز را در چشم انداز قرار می‌دهد.
احتراق خودبه‌خودی در واقع مدت‌ها پیش رد شده بود، اما فکر کردن در مورد آن هنوز هم جراحت مرگ‌بار است!
انجام پروژه برنامه نویسی با بهترین برنامه نویسان
با این حال، احتمال وقوع خیلی بیشتر از آنچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌تواند آزاد شود. ما بسیار مستعد این هستیم که افکارمان را در قفس کنیم که چه کاری می توانیم انجام دهیم و چه کاری نمی توانیم مطلقاً انجام دهیم، اما در برخی مواقع، من فقط فکر کردم، لعنتی چه کسی چنین گفته است؟ صرف نظر از عواقب، زندگی من می تواند به دلیل اعمال من در حال حاضر به هر سمتی که می خواهم یا نمی خواهم برود. من فقط می توانستم تصمیم بگیرم به ارتفاعات اسکاتلند نقل مکان کنم و گوسفندان را گله کنم. من می‌توانم به‌طور ناگهانی درباره تغییر شغلی تصمیم بگیرم، درست همانطور که اخیراً انجام داده‌ام، و این مسیر زندگی‌ام را طی کنم. حتی می‌توانستم تصمیم بگیرم که این کار را نکنم و به تصمیم اولم برگردم. در نهایت، این واقعاً انتخاب من است زمانی که مزخرفات شدیدی را که در مورد آن از والدین و معلمانم می‌آورم فراموش کنم. اگرچه من (در زمان نوشتن) در قرنطینه 2 هفته ای گیر کرده ام، واقعیتی وجود دارد که من من نیستم و برای خودم خوشحالم. امیدوارم او شکوفا شود، زیرا من نیستم.

زندگی ما واقعاً می تواند به هر سمتی پیش برود، و گاهی اوقات کاری که انجام می دهیم ممکن است ما را در واقعیت هایی قرار دهد که نمی خواهیم. ممکن است تصمیمی بگیریم که به شخص دیگری صدمه بزند یا به نتیجه ای منجر شود که به شدت پشیمان باشیم، صرف نظر از اینکه اعمالمان همان چیزی است که فکر می کردیم درست است. حتی اگر اکنون می‌توانیم اعمال خود را کنترل کنیم، تأثیرات و نتایج آنها هرگز واقعاً به ما بستگی ندارد. تلاش برای کنترل نتیجه هر کاری که انجام می‌دهید تا مطمئن شوید که آن‌طور که می‌خواهید پیش می‌رود، یک تمرین سنگین و بیهوده است.

و من گفتم که شاعرانه نخواهم بود. من اصلا این را پیش بینی نکرده بودم. اما، حدس بزنید - و با من بگویید، مردم: این واقعیت من است!
برای جمع‌بندی، آگاهی از این که ما در لجن غلیظی به نام یک واقعیت تعیین‌شده گیر نکرده‌ایم، زندگی کردن به پیش‌گویی‌های خودآگاهانه‌مان درباره شکنجه دانشگاهی و زندان سرمایه‌داری می‌تواند بسیار آرامش‌بخش باشد. البته، به هر حال این کاری است که ما انجام می‌دهیم، اما فکر کردن به احتمال محض «زندگی خارج از دیوار» همیشه وجود دارد تا به همه ما چشم‌اندازی بدهد.