آشنایی با رموز مخفی تبدیل شدن به یک فیزیکدان فوق العاده

راز تبدیل شدن به یک فیزیکدان عالی

این به معنای واقعی کلمه تنها و تنها ترفندی است که فیزیکدانان درجه یک را از افراد ناتوان، ترک تحصیل و کسانی که نمی توانند خردل را برش دهند، جدا می کند.


در سراسر جهان، جوانان به سختی تلاش می کنند تا رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کنند. برای بسیاری از دانشجویان در هر دو سطح کارشناسی و کارشناسی ارشد، این رویا شامل کشف اسرار جهان است که ما را فراتر از درک فعلی خود و فراتر از مدل های استاندارد فیزیک ذرات و کیهان شناسی می برد. برای نسل‌ها، دانش‌آموزان مشتاق رویای تبدیل شدن به هایزنبرگ، بور، دیراک، انیشتین یا حتی نیوتن بعدی را در سر می‌پرورانند و معتقد بودند که ممکن است در درون ذهن خود، «سس مخفی» را داشته باشند تا انقلاب بعدی را رهبری کنند. فیزیک.


متأسفانه اکثر آنها هیچ کاری از این دست انجام نمی دهند. شروع انقلاب‌ها در فیزیک فوق‌العاده سخت است، و دلیل خوبی هم دارد: پس از قرن‌ها کار نظری و تجربی توسط هزاران هزار ذهن باهوش و توانا، مدل‌های اجماع کنونی به اندازه‌ای قوی و مستحکم هستند که برابری با آنها فوق‌العاده دشوار است. موفقیت، بسیار کمتر پیشی گرفتن. در حالی که ایده های متعدد فراوان است، شواهد انتقادی که از هر یک از آنها پشتیبانی می کند به شدت وجود ندارد. در مرزهای فیزیک، همه ما هنوز در تاریکی خنجر می کنیم.

https://trello.com/u/manakeith2

https://forums.bestbuy.com/t5/user/viewprofilepage/user-id/2723349

https://www.ted.com/profiles/38025248

https://www.bitsdujour.com/profiles/PcLo7k

https://www.openstreetmap.org/user/ManaKeith2

https://www.intensedebate.com/people/ManaKeith


اما در حالی که فیزیکدانان عالی که چاقو زدن را انجام می دهند، این کار را با چاقوهای تیز انجام می دهند، دیگران معادل خفاش های عصبی دارند و حتی تفاوت را متوجه نمی شوند. در بیشتر موارد، به این دلیل است که آنها هرگز راز تبدیل شدن به یک فیزیکدان عالی را یاد نگرفتند. این درسی است که آنها باید بیاموزند.

نور چیزی بیش از یک موج الکترومغناطیسی نیست، با میدان های الکتریکی و مغناطیسی در حال نوسان عمود بر جهت انتشار نور. هر چه طول موج کوتاهتر باشد، فوتون پرانرژی تر است، اما نسبت به تغییرات سرعت نور در یک محیط حساس تر است. یکی از درک های بزرگ انیشتین بر اساس این درک از نور به عنوان موج بود. (اعتبار: And1mu/Wikimedia Commons)


وقتی اکثر مردم به پیشرفت‌های فیزیک فکر می‌کنند، به ایده‌های واقعا انقلابی فکر می‌کنند. آنها در مورد انیشتین و ایده های او - یا آزمایش های فکری - فکر می کنند که هیچ کس قبل از او قبلاً تصورش را نمی کرد.


    آنها در مورد مفهوم انیشتین از "سواری موج نور" فکر می کنند، و اینکه مشاهده میدان های الکتریکی و مغناطیسی نوسانی در فازی که با یک دامنه خاص ظاهر و ناپدید می شوند چگونه به نظر می رسد، و اینکه چگونه چنین پدیده ای وجود ندارد: آزمایش فکری که او را به اصل نسبیت و ثبات سرعت نور هدایت کرد.

    آنها در مورد این تصور فکر می کنند که وقتی اجسام با سرعت هایی حرکت می کنند که آنها را به سرعت نور نزدیک می کند، انرژی جنبشی آنها وابسته به چارچوب مرجع شما افزایش می یابد، اما در همه چارچوب های مرجع، بخش خاصی از آن انرژی ثابت می ماند: انیشتین را قادر می سازد تا ایده انرژی توده سکون و معروف ترین معادله خود را استخراج کند: E = mc².

    و آنها در مورد آنچه که خود انیشتین آن را "شادترین فکر خود" نامید، یا این تصور که از داخل یک اتاق بسته، نمی توان گفت که آیا کشش گرانش به سمت پایین را تجربه می کنید یا واکنش برابر و مخالف یک رانش ثابت را تجربه می کنید، فکر می کنند. ، یا شتاب. این تفکر منجر به اصل هم ارزی اینشتین شد که در نهایت منجر به نظریه نسبیت عام اینشتین شد.

https://www.cakeresume.com/me/manakeith2

https://www.quora.com/profile/ManaKeith2

https://unsplash.com/@manakeith2

https://www.wishlistr.com/manakeith2

https://www.magcloud.com/user/manakeith2

رفتار یکسان توپی که در یک موشک با شتاب (چپ) و روی زمین (راست) به زمین می افتد، نشان دهنده اصل هم ارزی اینشتین است. اگر جرم اینرسی و جرم گرانشی یکسان باشند، تفاوتی بین این دو سناریو وجود نخواهد داشت. این مقدار تقریباً 1 قسمت در یک تریلیون برای ماده تأیید شده است، اما هرگز برای پادماده آزمایش نشده است. (اعتبار: Markus Poessel/Wikimedia Commons؛ روتوش شده توسط Pbroks13)


تقریباً مثل این است که یک نفر، حتی از خارج از جریان اصلی مکتب فکری علمی، می‌تواند تقریباً به تنهایی ایده‌های پیشرو در یک حوزه علمی مدرن را زیر و رو کند و انقلابی را بشارت دهد که ما را به یک بازدرکی رادیکال از نحوه عملکرد کیهان هدایت کند. به نظر می رسید که انیشتین خود با این تصور موافق است، همانطور که می توانید جمله معروف او را پیدا کنید، "تخیل مهمتر از دانش است"، عملاً به هر کجا که نگاه کنید.


اما این نمی تواند میزان واقعی کار پس زمینه ای را که انیشتین قبل از اینکه هر یک از این افکار انقلابی شروع به ورود به ذهن او کند، به تنهایی انجام دهد، تشخیص نمی دهد. این واقعیت را نادیده می گیرد که انیشتین به مدرسه رفت، فیزیک آموخت، و حتی زیر نظر یکی از ریاضیدانان و فیزیکدانان بزرگ زمان خود، هرمان مینکوفسکی، درس خواند. این واقعیت را نادیده می گیرد که خود انیشتین، حتی پس از ترک مدرسه، آکادمی خود را برای مطالعه فیزیک تشکیل داد که در آن او و همکارانش از طریق پیچیدگی ها و پیامدهای روش های مختلف فکری کار کردند.


و حتی متن نقل قول کامل انیشتین را نادیده می گیرد که می گوید:


    من کافی هستم

h هنرمندی که آزادانه بر روی تخیلاتم طراحی کنم. تخیل مهمتر از دانش است. زیرا دانش محدود است، در حالی که تخیل جهان را احاطه کرده است.»


این تصویر حرکت تقدم یک سیاره به دور خورشید را نشان می دهد. مقدار بسیار کمی از تقدم به دلیل نسبیت عام در منظومه شمسی ما است. سیاره عطارد 43 ثانیه قوس در هر قرن فرو می‌رود که بیشترین ارزش در بین سیارات ماست. در جای دیگری از کیهان، سیاهچاله ثانویه OJ 287، با جرم 150 میلیون خورشیدی، 39 درجه در هر مدار پیشروی می کند، یک اثر فوق العاده! (اعتبار: WillowW/Wikimedia Commons)


نکته کلیدی که اکثر مردم در مورد نقل قول انیشتین از دست می دهند این است که سطح معینی از دانش - سطحی که از اکثر افرادی که زمان و انرژی لازم را برای به دست آوردن آن صرف نمی کنند فرار می کند - به عنوان یک پیش نیاز برای درک کامل آنچه مدرن ماست لازم است. تصور از جهان در انجام آن موفق بوده و نیست. البته این دانش شما را به خودی خود به بینش جدید قابل توجهی نمی رساند. برای آن، تخیل نیز مورد نیاز است، اما این تخیل است که با دانش بنیادی جامع از جایی که ما امروز هستیم و چگونه به چیزهایی که واقعاً به طور معناداری می‌دانیم، آگاه شده‌ایم.


تا آنجایی که پیشرفت‌های بدیع پیش می‌رود، تخیل مهم‌تر از دانش است، به این معنا که اگر شما دو ذهن معادل با دانش یکسان از فیزیک دارید، اما یکی به شدت تخیلی است و دیگری فقط افکار آنها را به آنچه درک فعلی ما قبلاً آشکار کرده است محدود می‌کند. از نظر ما، فرد تخیلی به احتمال بسیار بیشتر از کسی که تخیل خود را محدود کرده است، مسیری انقلابی را پیش می‌برد. ایده های عالی و بدیع به ندرت از برداشتن آنچه شناخته شده است و تعمیم به مرحله منطقی با حداقل تخیل بعدی پدیدار می شوند. تخیل لازم است، و هیچ جایگزینی برای آن عنصر کلیدی وجود ندارد.

تصویری از معادلات میدان انیشتین، با تصویری از خم شدن نور به دور خورشید گرفتار، مشاهداتی که برای اولین بار نسبیت عام را در سال 1919 تایید کرد. آزمون‌های جدید نظریه‌های جدید، به‌ویژه در برابر پیش‌بینی‌های متفاوت نظریه‌های رایج قبلی، ابزارهای ضروری برای آزمایش علمی یک ایده هستند. (اعتبار: Vysotsky / Wikimedia Commons)


اما در حالی که تخیل برای ارائه ایده‌های انقلابی مطلوب است، دانش بنیادی از نظریه‌ها و ایده‌های فیزیکی که ما را به اجماع علمی کنونی ما رسانده است کاملاً الزامی است. بسیاری از دانش‌آموزان - قبل از شروع دوره کارشناسی، در حالی که به دنبال مدرک لیسانس خود هستند، زمانی که به تحصیل در مقاطع تحصیلات تکمیلی فکر می‌کنند، یا زمانی که خود دانشجوی کارشناسی ارشد هستند - اهمیت کسب آن دانش را دست کم می‌گیرند، اتکای خود را به شهود فیزیکی (به طور کامل شکل نگرفته) خود دست‌کم می‌گیرند. و گام مهمی که برای تبدیل شدن به یک فیزیکدان عالی لازم است را تشخیص نمی دهند.


آن مرحله کلیدی؟


این خود سادگی است: شما با حل مسائل فیزیک در فیزیک خوب می شوید. همین است: این راز است. اگر می خواهید در فیزیک ماهر شوید، مشکلات فیزیک را در حوزه ای که می خواهید یاد بگیرید حل خواهید کرد.


آیا می خواهید مکانیک کلاسیک را یاد بگیرید؟ بیاموزید که چگونه تنظیم یک مسئله را فرموله کنید، معادلاتی را که مشکل را توصیف می کند، یادداشت کنید، مراحل حل آن معادلات را برای رسیدن به راه حل های مرتبط فیزیکی انجام دهید، و از آن راه حل ها برای تعیین رفتار مورد انتظار سیستم خود استفاده کنید. با توجه به.

سطوح انرژی و توابع موج الکترونی که با حالت‌های مختلف درون اتم هیدروژن مطابقت دارند، اگرچه پیکربندی‌ها برای همه اتم‌ها بسیار مشابه است. نحوه اتصال اتم‌ها به یکدیگر برای تشکیل مولکول‌ها و ساختارهای پیچیده‌تر، زمانی که از ذرات و برهم‌کنش‌های بنیادی شروع می‌شود، یک کار چالش برانگیز است، اما درک اصول اولیه این است که چگونه می‌توانیم سیستم‌های پیچیده‌تر را توضیح دهیم. (اعتبار: PoorLeno/Wikimedia Commons)


آیا می خواهید الکترومغناطیس را یاد بگیرید؟ همان: یاد بگیرید که چگونه معلومات و مجهولات خود را شناسایی کنید، چگونه آنها را از طریق یک سری معادلات و شرایط مرزی به هم مرتبط کنید، چگونه آن سیستم معادلات را حل کنید، و چگونه کمیت های قابل اندازه گیری و مشاهده را استخراج کنید که پاسخ پیش بینی شده شما را نشان می دهد.


این همان داستان مکانیک کوانتومی، فیزیک هسته ای و ذرات، اخترفیزیک، کیهان شناسی، ژئوفیزیک، یا هر سیستم فیزیکی دیگری است که جرات فکر کردن به آن را دارید. شما فیزیک را با حل مسائل یاد می گیرید. تنها از طریق آن مسیر مشخص کاوش در مورد پیامدهای فیزیکی تحت شرایط خاص خاص، می توانید شهود لازم را برای ایجاد درک درستی از انواع سیستم های فیزیکی که می خواهید در نظر بگیرید، ایجاد کنید. این امر هم از نظر تجربی و هم از نظر تئوری صادق است، زیرا هر دو کلاس فیزیک به مجموعه ای از تخصص و مجموعه تجربیات منحصر به فرد خود در به دست آوردن آن نیاز دارند.


اگر می خواهید یاد بگیرید چگونه یک شناگر خوب باشید، وارد آب شوید و شنا کنید. اگر می خواهید یاد بگیرید که چگونه نقاشی کنید، قلم موها و بوم و پای را بیرون بیاورید


nt. اگر می خواهید نواختن پیانو را یاد بگیرید، جلوی پیانو بنشینید و شروع به نواختن آن کلیدها کنید. و اگر می خواهید یاد بگیرید که چگونه فیزیک انجام دهید، مجموعه مسائل یا دستگاه های آزمایشی را بشکنید و شروع به حل مسائل فیزیک کنید.

جدیدترین نتایج حاصل از تکرار XENONnT همکاری XENON به وضوح یک پس‌زمینه بهبود ~ 5 برابری نسبت به XENON1T را نشان می‌دهد و هرگونه شواهدی برای سیگنال کم انرژی اضافی که قبلاً دیده شده بود را کاملاً از بین می‌برد. این یک پیروزی فوق العاده برای فیزیک تجربی است. (اعتبار: E. Aprile و همکاران برای همکاری XENON، arXiv:2207.11330، 2022)


خودشه. این راز بزرگ است: اگر می‌خواهید در فیزیک ماهر شوید، باید مسائل فیزیک را بپذیرید و با ابزارها و تکنیک‌های مورد نیاز برای حل آن‌ها ماهر شوید. در تاریخ فیزیک، این مشخصه کاملاً همه کسانی بوده است که سهم معناداری داشته اند: چه به صورت تجربی یا نظری یا در تقاطع هر دو. بدون تجربه کافی در حل مسئله، شما به سادگی نمی توانید به یک فیزیکدان شایسته تبدیل شوید، زیرا تنها از طریق حل آن مسائل کلیدی، مهارت های لازم برای کسب مهارت در این تلاش را توسعه خواهید داد.


همه ما استعدادها و استعدادهایی داریم، اما یکی از بیداری های بی ادبانه ای که بسیاری از دانش آموزان فیزیک در مقطعی از مسیر تحصیلی خود دریافت می کنند این است که فارغ از استعدادها و استعدادهای شما، هیچ جایگزینی برای رشد مهارت های لازم وجود ندارد. حل مسئله چیزی است که شما می توانید به طور قطع در آن استعداد داشته باشید، اما همه ما در حل آن مشکلات به تمرین نیاز داریم تا به یک شایستگی و آشنایی دست یابیم - و در نهایت شهودی ایجاد کنیم که شما را به بیراهه نبرد - وقتی نوبت به آن می رسد. هر حوزه خاصی از فیزیک اگر آن نوع خاص کار را انجام ندهید، هرگز مهم ترین جنبه خوب شدن در فیزیک را نخواهید داشت: درک رابطه کمی بین پدیده ها و اثرات فیزیکی مختلف.

دو آونگ دوتایی، که با یک نوسان اولیه غیرقابل تشخیص از یکسان شروع می‌شوند، به سرعت آشفته می‌شوند و رفتاری را نشان می‌دهند که بسیار متفاوت است و پیش‌بینی بین این دو غیرعملی است. با این حال، حل مجموعه مناسب از معادلات جفت شده در شرایط مناسب می تواند این رفتار آشفته را آشکار کند: یک جزئیات مهم برای هر کسی که سعی در درک این موضوع در یک زمینه تحقیقاتی دارد. (اعتبار: Wolfram Research)


بسیاری از دانش‌آموزان از شنیدن این توصیه‌های به ظاهر بدیهی مبهوت می‌شوند و فکر می‌کنند که با انجام تکالیف تعیین‌شده، آن را طبق دستور عمل می‌کنند. اگرچه شما اعتبار جزئی برای آن به دست می آورید، توصیه اصلی - شما با حل مسائل فیزیک در فیزیک خوب می شوید - یک نتیجه مهم دارد: شما باید مقدار بیشتری از فیزیک را نسبت به فیزیکی که صرفاً با انجام تکالیف تعیین شده با آن مواجه می شوید، یاد بگیرید. .


مثلاً باید فیزیک کتاب فیزیک خود را یاد بگیرید. اکثر دانش‌آموزان به اشتباه معتقدند که اگر کتاب درسی را بخوانید و در صورت لزوم به بخش‌های مختلف آن مراجعه کنید و در عین حال مشکلات تکالیف خود را حل کنید، کافی است. درعوض، به جای آن، روش زیر را توصیه می کنم.

https://www.mixcloud.com/ManaKeith2/

https://www.viki.com/users/manakeith2_178/about

https://bbpress.org/forums/profile/manakeith2/

    قبل از شرکت در سخنرانی که به مطالب موجود در کتاب، از جمله یادداشت برداری و نوشتن معادلات ظاهر می شود، بخش مربوطه کتاب را مطالعه کنید.

    هنگامی که به سخنرانی خود می روید، از همه چیزهایی که مدرس یادداشت می کند، یادداشت بردارید، از جمله هر چیزی که آنها می گویند که به نظر شما مرتبط یا جالب است که آنها نمی نویسند.

    بعد از سخنرانی - و قبل از انجام تکالیف - بخش مربوطه کتاب خود را همراه با یادداشت های سخنرانی خود مرور کنید، و این بار مطمئن شوید که می توانید گام به گام روی هر مشکلی که حل شده و/یا حل شده است کار کنید. سخنرانی و در بخش مربوطه کتاب.

    و پس از آن، تنها پس از انجام همه این کارها، باید بروید و تکالیف خود را انجام دهید.


عکسی از اتان سیگل در ابر دیوار انجمن نجوم آمریکا در سال 2017، همراه با اولین معادله فریدمن در سمت راست. اولین معادله فریدمن، نرخ انبساط هابل را به صورت مربع به عنوان سمت چپ ترین عبارت در سمت چپ، که بر تکامل فضازمان حاکم است، جزئیات می دهد. اصطلاحات سمت راست در آن سمت شامل تمام اشکال مختلف ماده و انرژی است، در حالی که سمت راست جزئیات انحنای فضایی را نشان می دهد که چگونگی تکامل جهان در آینده را تعیین می کند. حل این معادله تحت شرایط مختلف به فرد کمک می کند تا دقیقاً چگونگی رفتار جهان در حال انبساط را درک کند. (اعتبار: هارلی ترونسون (عکس) و موسسه پیرامونی (ترکیب))


اگر کار زیادی برای انجام دادن به نظر می رسد، من شما را تشویق می کنم این سوال را از خود بپرسید: امیدوارید از تحصیل در فیزیک چه نتیجه ای کسب کنید؟ از آنجا که تمام چیزی که تا به حال به دست می آورید مستقیماً با کاری که انجام می دهید متناسب است. هر چه زمان بیشتری را با معادلات صرف کنید، آنها را به درستی در شرایط مختلف فیزیکی تنظیم کنید، و سیستم معادلات مربوطه را برای یافتن مقادیر مجهول بر اساس حل کنید. در مورد آنچه شما می توانید K


اکنون/اندازه گیری کنید، و سپس آن پیش بینی ها را با چیزی که قابل اندازه گیری است مقایسه کنید، توانایی بیشتری در مدل سازی صحیح و مفید یک سیستم جدید و تازه در نظر گرفته شده خواهید داشت.


بسیاری از فعالیت‌های دیگر وجود دارند که بسیاری از آنها ارزش زمان و تلاش را دارند که می‌توانند علاوه بر تنظیم و حل مجموعه‌ای از مسائل مرتبط، به شما در بهبود فیزیک کمک کنند.


    می‌توانید کتاب‌هایی از جمله گزارش‌های عمیق و پرطرفدار درباره موضوعات مختلف بخوانید، و اغلب به منابع اصلی که ایده‌ای که به آن علاقه دارید برای اولین بار مطرح شده است، برگردید.

    می‌توانید مقالات مروری و مقالات کنفرانس را بخوانید، که معمولاً نمای کلی‌تر، مدرن‌تر و در دسترس‌تر از یک حوزه جدید را نسبت به یک کتاب درسی یا منبع اصلی ارائه می‌دهند.

    می‌توانید از طریق کتاب‌های درسی تخصصی، به‌ویژه کتاب‌هایی که شما را در معادلات مرتبط با مشکلاتی که در نظر دارید، راهنمایی می‌کنند، کار کنید.


اما، یک بار دیگر، اگر بخش‌های کمی را برای خود تعیین نکنید، خود را در یک سطح فکری اساسی تغییر می‌دهید.

می توان معادلات مختلفی مانند معادلات ماکسول را نوشت که جهان را توصیف می کند. ما می‌توانیم آن‌ها را به روش‌های مختلف بنویسیم، اما تنها با مقایسه پیش‌بینی‌های آنها با مشاهدات فیزیکی می‌توانیم درباره اعتبار آنها نتیجه‌گیری کنیم. به همین دلیل است که نسخه معادلات ماکسول با تک قطبی مغناطیسی (راست) با واقعیت مطابقت ندارد، در حالی که معادلات بدون (چپ) مطابقت دارند. (اعتبار: اد مرداک)


به عنوان یک فیزیکدان، اغلب درخواست هایی از افرادی دریافت می کنید که می گویند: "من یک ایده دارم، فقط به کسی نیاز دارم که در ریاضیات/جزئیات به من کمک کند." اما اگر فردی نباشید که با جزئیات کمی موجود در انواع سیستم‌های فیزیکی برای خود کار کرده‌اید - احتمالاً مجموعه گسترده‌ای از تصورات غلطی را که قبلاً قبل از یادگیری درس‌هایی که با انجام دقیقاً آن کار سخت و کمی یاد می‌گیرید، تصحیح کرده‌اید. هیچ راهی برای ارزیابی اینکه آیا ایده شما حتی منطقی است یا خیر، بسیار کمتر اگر شایستگی داشته باشد.


شما فیزیک را با حل مسائل یاد می گیرید، و در نتیجه، اگر مسائل مربوطه را حل نکرده باشید، تقریباً به طور قطع فیزیک کافی را یاد نگرفته اید که بتوانید یک ایده را به هر شکل معناداری ارزیابی کنید. بخش بزرگی از یادگیری فیزیک شامل عدم استفاده از مفاهیمی است که قبل از آموختن درس‌های ارزشمندی در اختیار داشتید که فقط با انجام آن کار دشوار، ضروری و کمی می‌توان آموخت تا ببیند کدام تأثیرات و به چه میزان در شرایط مختلف اهمیت دارد. تخیل ممکن است مهمتر از دانش باشد، اما برای اینکه افکار تخیلی شما با کیهان در دست مرتبط باشد، به سطح دانشی اساسی نیاز است. شما فیزیک را با حل مسائل یاد می گیرید و این کلید مخفی دستیابی به برتری در این زمینه علمی خاص است.


بررسی مفهوم زمان و نقش مکانیک کوانتوم در آن

مکانیک کوانتومی نحوه گذراندن کلاس فیزیک (در این واقعیت نیست).

در آخرین مقاله ام، ممکن است به خاطر بیاورید که به طور خلاصه به چیزی در این زمینه اشاره کردم،

    "خود آینده من احتمالاً در حال خوردن شام داغی است که در این لحظه تصور می کنم، در حالی که این کلمات را تایپ می کنم. این هنوز یک نقطه زمانی معتبر است، زیرا در نهایت زمان حال من خواهد بود. البته من از آینده اطلاعی ندارم و هر اتفاقی ممکن است در این فاصله زمانی بیفتد. این به سادگی به واقعیتی است که من در حال حاضر در آن زندگی می کنم.
سفارش ساخت سایت  در فریلنس پروژه
هدف من از آن مقاله این بود که به شما اجازه دهم بتوانید وارد فضایی شوید که گذر زمان در آن وجود نداشت. اکنون باید ساختار، گذشته، حال و آینده را راحت‌تر به‌عنوان شکسته، همپوشانی و همزیستی تصور کرد.

همه خوبن؟ خوب بیایید فضا-زمان را کمی بیشتر بشکنیم.

وقتی به آینده احتمالی من اشاره کردم که در آن زمان می توانست یک شام گرم آن شب بخورد، متوجه شدم که این فرض فقط مطابق با واقعیتی که من در حال حاضر در آن زندگی می کردم (یا در آن زندگی می کردم) درست می شود. .

آره. این واقعیت آمده و رفته است.
انجام پروژه در فریلنس پروژه
حالا ای خواننده، آرام باش. من واقعاً شبی که آخرین مقاله‌ام را نوشتم، یک شام داغ می‌خورم، بنابراین همه چیز از دست نمی‌رود. در زمان نوشتن، این آینده من بود و خیلی زود تبدیل به حال من نیز شد.

با کنار هم قرار دادن گذر زمان (همه چیزهایی که به هیچ وجه کار نمی کنند)، آینده من، که به عنوان یک شام گرم تصور می شود، می تواند در یک عبارت محبوب و در عین حال مناسب باشد، «به هر جهت رفته». من می توانستم یک شام سرد، یا یک نوع غذای متفاوت از آنچه تصور می کردم بخورم، یا حتی آن شب اصلا نخوردم. تمام این احتمالات را از هر تصمیم ممکنی که می توانستم بگیرم، تجزیه کنید، و شما به اندازه ای بسیار زیاد به دست می آورید که نمی توانید آنها را بشمارید.

البته "بسیار زیاد برای شمارش" یک دست کم گرفتن بزرگ است. امکانات برای هر چیزی تقریباً بی نهایت است. مثلاً آن شام داغ را در نظر بگیرید. بین زمان نگارش مقاله و زمان شام آن شب، هر چیزی از یک بلای طبیعی ناگهانی تا یک قطع برق جمعی می‌توانست بر نتیجه این که آیا واقعاً می‌توانم غذا بخورم یا خیر، تأثیر بگذارد. با این حال، اینها فقط چند احتمال متمایز و بعید هستند. من به سادگی در «واقعیت» زندگی می‌کردم که نوشتن مقاله‌ام را به پایان رساندم و آنقدر عمر کردم که بتوانم در پایان روز شام بخورم.
طراحی لوگو با بهترین طراحان لوگو
اکنون به عنوان نقطه زمانی که دفعه قبل در مورد آن صحبت کردیم، فکر کنید. شما فقط تا لحظه حال زندگی کرده اید و تجربه کرده اید و این یک واقعیت تغییر ناپذیر است. شما نمی توانید چیزی خارج از حواس فیزیکی و فرآیندهای روانی متعدد خود را که توسط دنیای بیرونی تحریک می شود در یک لحظه تجربه کنید. این ثابت شده است زیرا دیدن واقعی آینده یا گذشته غیرممکن است، چه رسد به زندگی در آنها.

حالا به آینده به عنوان یک شاخه فکر کنید. من نوشتن آن مقاله نکته فعلی من بود، که ما آن را U0 می نامیم، و شاخه رفتن به خوردن یک شام گرم واقعیتی بود که در آن زندگی می کردم (U1). پس از آن، به شعبه دیگری فکر کنید که از U0، آن شب شام گرم نخوردم (U2). یا، شاخه ای که در آن به طور کامل نوع دیگری از غذا را خوردم (U3). این شاخه ها کاملاً موازی هستند و هرگز نمی توانند همپوشانی یا ارتباط برقرار کنند. هر کدام از این نقطه شروع می‌شوند، مانند شاخه‌های درختی که از تنه بیرون می‌آیند یا آن نمودارهای درخت لعنتی در ریاضیات.

تعداد نامتناهی شاخه از هر نقطه فعلی/U0 وجود دارد که برای هر لحظه از زمان که در زمان حال است وجود دارد. هر لحظه ای که در آن زندگی می کنیم، تا زپتوثانیه، شاخه ای از احتمالات خاص خود را دارد که از این به بعد می تواند اجرا شود. این بدان معناست که تقریباً هر اتفاقی ممکن است بین زمان نوشتن آن مقاله و صرف شام بیفتد. اگر بتوانید در مورد آن فکر کنید، احتمالاً ممکن است اتفاق بیفتد. شام به گلوله شعله تبدیل می شود؟ شاید. هواپیمای در حال عبور قبل از اینکه غذا بخورم به محوطه من سقوط می کند؟ ممکن است. همچنین می تواند به همین سادگی باشد که من تصمیم بگیرم آن شب واقعا آنقدر گرسنه نیستم و نمی خواهم چیزی بخورم.

اما آنچه اتفاق افتاد، که غذای بسیار خوشمزه من بود، واقعیت من بود. هر احتمال دیگری بخشی از واقعیت دیگری بود که متعلق به من نبود. آیا می توانم آن واقعیت ها را در جای دیگری در دنیایی موازی زندگی کنم؟ شاید اینطور باشد، اگر تصمیمات خاصی از طرف من یا سایر تأثیرات خارجی گرفته شده بود یا نبود. با این حال، در حال حاضر، من در آن واقعیت زندگی می‌کردم و در حال حاضر در جایی زندگی می‌کنم که در آن مقاله گنگ دیگری درست مثل این مقاله می‌نویسم.
انجام پروژه متلب در فریلنس پروژه با متلب دانان قهار
البته، همه آن واقعیت های قبلی هنوز کاملاً ممکن بود، آنچه تغییر می کند، احتمال وقوع آنهاست. ترکیب مناسبی از وقایع را برای خود داشته باشید که به زنجیره درستی منجر می‌شوند و حتی عجیب‌ترین اتفاقات ممکن است رخ دهد. با این حال، آنچه واقعاً همه اینها را در بازی قرار می دهد، تصمیمات شما به عنوان یک فرد یا «علت و معلول» مشترک علیت است.

هر چند احتمالات با بیشترین احتمال رخ دادن در اکثر مواقع اتفاق خواهند افتاد. بسیار شبیه به Occam's Razor، اصل حل مسئله که "موجودات نباید بدون ضرورت ضرب شوند" یا ساده تر، th
ساده‌ترین توضیح معمولاً درست است، هر چه کمتر فرضیاتی درباره آینده‌ام داشته باشم، احتمال وقوع آن بیشتر است. از نخوردن شام یا انفجار آن به گلوله شعله روی میز شام، چه چیزی محتمل تر به نظر می رسد؟ اگرچه اگر شام من به طور خود به خود سوخته شود بسیار جالب خواهد بود، اما عوامل زیادی برای رسیدن به آن باید دخیل باشند، بنابراین از Occam’s Razor عبور نمی کند. آزاردهنده.

این واقعیت چندگانه در واقع توسط افراد تحصیل کرده تر در دنیای مکانیک کوانتومی به شدت مورد بحث قرار گرفته است. بسیاری از نظریه‌ها به ایده واقعیت‌های چندگانه می‌پردازند، مانند «تفسیر جهان‌های بسیاری» از مکانیک کوانتومی، یا «برن‌های موازی» نظریه ریسمان. با این حال، این نباید با ایده «چندجهانی» کیهان‌شناسی تورمی اشتباه شود. طبق دایره المعارف استنفورد، «تفسیر جهان بسیاری» معتقد است که جهان‌های بسیاری وجود دارند که به موازات فضا و زمان جهان ما وجود دارند.

بهترین علاقه من این بود که در مورد نظریه دنیاهای متعدد و شاید حتی نظریه ریسمان وارد جزئیات شوم، اما پس از تحقیقات بسیار و تلاش های مذبوحانه برای درک، ترجیح دادم بهترین علاقه خود را نادیده بگیرم. با خیال راحت در زمان خود در مورد آنها تحقیق کنید، و در حالی که در آن هستید، می توانید هر آنچه را که می توانید درک کنید برای من نیز توضیح دهید. مدرک فیزیک من در اینجا به من کمک نمی کند.

علاوه بر بی‌کفایتی من در مورد موضوعی که برای همه شما فاش می‌کنم، آنچه می‌توانیم از همه این‌ها به دست آوریم، وجود هر واقعیت ممکن است. آن را نظری یا حتی متافیزیکی بنامید، اما در سطحی، همه آنها همیشه وجود خواهند داشت، زیرا امکان پذیر بودند. به نظر نمی رسد که دقیقاً منطقی ترین استدلال برای موضوعی باشد که به جریان زندگی ما می بالد، اما حداقل به نوعی، کمی منطقی است. اگر آنچه در زمان حال می‌دانستیم در گذشته با ما همراه بود، می‌توانستیم بر اعمالمان تأثیر بگذاریم تا نتیجه‌ای را که می‌خواهیم رقم بزنیم. آرمانگرا به نظر می رسد، به همین دلیل امکان پذیر نیست.

این لزوماً به معنای وجود فیزیکی این واقعیت ها نیست. اگر درست بگویم، این با نظریه جهان ها و جهان های موازی مطابقت دارد. در نظریه «جهان دختر»، بیان می‌کند که برای هر واقعیت یا نتیجه ممکن، یک جهان واقعی وجود دارد، و ممکن است دنیایی وجود داشته باشد که در آن دروس سطح A بهتری را انتخاب کنید یا به مدرسه دیگری رفته باشید.

همچنین این نظریه وجود دارد که فضا-زمان مسطح و نامتناهی است و به این دلیل، جهان ها ممکن است شروع به تکرار کنند. تعداد پیکربندی‌های ذره‌ای ممکن در جهان‌های چندگانه به 1010122 احتمال مجزا محدود می‌شود. در یک جهان نامتناهی با تکه های کیهانی بی نهایت، آرایش ذرات باید (از لحاظ نظری) تکرار شود. این منجر به وجود جهان‌های موازی با آرایش ذرات یکسان می‌شود، همچنین تکه‌های کیهانی دیگری که ممکن است در موقعیت یک ذره و دیگران ممکن است در دو موقعیت متفاوت باشند، و به همین ترتیب تا زمانی که لکه‌هایی کاملاً متفاوت وجود داشته باشند.

دلیل اینکه جامعه فیزیک کوانتومی در مورد اینکه آیا جهان‌های موازی واقعاً وجود دارند یا نه گفتمان زیادی دارد، به دلیل مسائل مربوط به جهان قابل مشاهده و غیرقابل مشاهده است که من در مورد شما نمی‌دانم، اما نمی‌توان کمکی کرد. تورم جهان از بیگ بنگ ثابت می کند که تا حدودی متناهی است، اما از آنجایی که من اینجا نیستم تا دعواهای مردان سفیدپوست را حل و فصل کنم، در مورد اینکه آیا واقعاً می توانیم در مورد محدودیت خود در جهان قضاوت کنیم، بحث نخواهم کرد.

اکنون، می‌توانم با تأکید بر علت و معلول و اینکه چگونه واقعیت شما دائماً تغییر می‌کند و بلی‌بله‌بله، انتخاب‌های شما واقعاً مهم هستند، شاعرانه صحبت کنم. با این حال، حقیقت را بگویم، ایده این واقعیت‌های متفاوت باعث می‌شود بفهمم که چقدر همه چیز بی‌معنی است. تا به حال یک روز مزخرف داشته اید؟ فقط به یاد داشته باشید که تا حدی احتمال بسیار زیادی وجود دارد که بتوانید خود به خود احتراق کنید. یک گلوله شعله کامل، درست مثل آن. این رایج‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید، و مطمئناً همه چیز را در چشم انداز قرار می‌دهد.
احتراق خودبه‌خودی در واقع مدت‌ها پیش رد شده بود، اما فکر کردن در مورد آن هنوز هم جراحت مرگ‌بار است!
انجام پروژه برنامه نویسی با بهترین برنامه نویسان
با این حال، احتمال وقوع خیلی بیشتر از آنچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌تواند آزاد شود. ما بسیار مستعد این هستیم که افکارمان را در قفس کنیم که چه کاری می توانیم انجام دهیم و چه کاری نمی توانیم مطلقاً انجام دهیم، اما در برخی مواقع، من فقط فکر کردم، لعنتی چه کسی چنین گفته است؟ صرف نظر از عواقب، زندگی من می تواند به دلیل اعمال من در حال حاضر به هر سمتی که می خواهم یا نمی خواهم برود. من فقط می توانستم تصمیم بگیرم به ارتفاعات اسکاتلند نقل مکان کنم و گوسفندان را گله کنم. من می‌توانم به‌طور ناگهانی درباره تغییر شغلی تصمیم بگیرم، درست همانطور که اخیراً انجام داده‌ام، و این مسیر زندگی‌ام را طی کنم. حتی می‌توانستم تصمیم بگیرم که این کار را نکنم و به تصمیم اولم برگردم. در نهایت، این واقعاً انتخاب من است زمانی که مزخرفات شدیدی را که در مورد آن از والدین و معلمانم می‌آورم فراموش کنم. اگرچه من (در زمان نوشتن) در قرنطینه 2 هفته ای گیر کرده ام، واقعیتی وجود دارد که من من نیستم و برای خودم خوشحالم. امیدوارم او شکوفا شود، زیرا من نیستم.

زندگی ما واقعاً می تواند به هر سمتی پیش برود، و گاهی اوقات کاری که انجام می دهیم ممکن است ما را در واقعیت هایی قرار دهد که نمی خواهیم. ممکن است تصمیمی بگیریم که به شخص دیگری صدمه بزند یا به نتیجه ای منجر شود که به شدت پشیمان باشیم، صرف نظر از اینکه اعمالمان همان چیزی است که فکر می کردیم درست است. حتی اگر اکنون می‌توانیم اعمال خود را کنترل کنیم، تأثیرات و نتایج آنها هرگز واقعاً به ما بستگی ندارد. تلاش برای کنترل نتیجه هر کاری که انجام می‌دهید تا مطمئن شوید که آن‌طور که می‌خواهید پیش می‌رود، یک تمرین سنگین و بیهوده است.

و من گفتم که شاعرانه نخواهم بود. من اصلا این را پیش بینی نکرده بودم. اما، حدس بزنید - و با من بگویید، مردم: این واقعیت من است!
برای جمع‌بندی، آگاهی از این که ما در لجن غلیظی به نام یک واقعیت تعیین‌شده گیر نکرده‌ایم، زندگی کردن به پیش‌گویی‌های خودآگاهانه‌مان درباره شکنجه دانشگاهی و زندان سرمایه‌داری می‌تواند بسیار آرامش‌بخش باشد. البته، به هر حال این کاری است که ما انجام می‌دهیم، اما فکر کردن به احتمال محض «زندگی خارج از دیوار» همیشه وجود دارد تا به همه ما چشم‌اندازی بدهد.

بهبود دقت کالیبراسیون LIGO با استفاده از فیلترهای وابسته به زمان برای جبران تغییرات زمانی (arXiv)

تحولات اخیر در تحقیقات انجام شده با LIGO part2 (اخترفیزیک)

عکس رابرت کاتزکی در Unsplash


1. بهبود دقت کالیبراسیون LIGO با استفاده از فیلترهای وابسته به زمان برای جبران تغییرات زمانی (arXiv)


انجام پروژه در فریلنس پروژه

چکیده: پاسخ تداخل سنج های پیشرفته LIGO با زمان متفاوت است [arXiv:1608.05134]. بنابراین کالیبراسیون دقیق تداخل سنج ها باید تغییرات زمانی در پارامترهای مدل کالیبراسیون را ردیابی و جبران کند. این تغییرات در طول سه اجرای رصد پیشرفته LIGO اول ردیابی شدند و جبران برخی از آنها در روش کالیبراسیون اجرا شده است. در طول اجرای مشاهده دوم، اصلاحات ضربی در پاسخ تداخل سنج در حالی که داده‌های کرنش کالیبره‌شده هم در زمان واقعی و هم در زمان تأخیر بالا تولید می‌شد، اعمال شد. در یک کالیبراسیون با تأخیر بالا که پس از اجرای دوم مشاهده و در طول کل اجرای سوم مشاهده انجام شد، اصلاحی شامل به‌روزرسانی فیلترها در کالیبراسیون اعمال شد - وابستگی زمانی فرکانس قطب حفره جفت شده fcc. اکنون روش‌هایی برای جبران تغییرات در پاسخ تداخل‌سنج که به فیلترهای وابسته به زمان نیاز دارند، از جمله صفرهای متغیر، قطب‌ها، بهره‌ها و تأخیرهای زمانی ایجاد شده‌اند. جبران وابستگی زمانی خوب مدل شده پاسخ تداخل سنج به کاهش خطاهای سیستماتیک در کالیبراسیون به کمتر از 2% در بزرگی و <2∘ در فاز در حساس ترین باند فرکانسی LIGO 20-2000 هرتز کمک کرده است [arXiv:2005.02531، arXiv: 2107.00129]. علاوه بر این، چنین جبرانی برای کاهش عدم قطعیت و تعصب در مکان‌یابی آسمان برای ادغام ستاره‌های نوترونی دوتایی شبیه‌سازی شده نشان داده شد.


2. المپیک سیاه چاله: انتخاب متریک از تلسکوپ افق رویداد و رصدهای LIGO-VIRGO (arXiv)


نویسنده : دنگ وانگ


چکیده: ما یک پارادایم جدید در زمینه فیزیک سیاهچاله پیشنهاد می کنیم، به عنوان مثال، با مشاهدات بیشتر و دقیق تر، باید یک انتخاب متریک انجام داد تا مشخص شود کدام سیاهچاله از نظر رصدی ترجیح داده می شود. با توجه به داده‌های تصویربرداری سایه‌ای از تلسکوپ افق رویداد و اندازه‌گیری‌های امواج گرانشی حاصل از همکاری LIGO-VIRGO، ما سعی می‌کنیم به این موضوع بپردازیم. اگرچه بر اساس داده‌های کنونی هیچ اولویت آشکاری برای یک متریک سیاهچاله خاص پیدا نمی‌کنیم، به عنوان ارائه این الگوی تحقیقاتی جدید، ما این معیارهای سیاهچاله را با استفاده از معیار اطلاعات بیزی رتبه‌بندی می‌کنیم. ما متوجه شدیم که کر و رایسنر-نوردستروم مقام اول بازی‌های المپیک سیاه‌چاله را به دست آورده‌اند. جالب توجه است، ما کران بالای 2σ از میانگین بار الکترونیکی Q<2.82×1018 C را برای فضازمان رایسنر-نوردستروم، و محدودیت 2σ را روی پارامتر اسپین متوسط ​​a=-0.02+4.07-4.04 متر برای فضازمان کر می‌دهیم، که با پیش بینی چرخش صفر برای ناظر دور سازگار است. مشاهدات چند پیام رسان و چند طول موجی آینده، کاربرد این پارادایم جدید را در آزمون های تئوری های گرانشی و سیاهچاله ها افزایش خواهد داد. △

طراحی لوگو با بهترین طراحان لوگو

3. کاهش ابعاد متمایز با استفاده از شبکه های عصبی عمیق برای خوشه بندی LIGOData (arXiv)


نویسنده: سارا بهادینی، یونان وو، اسکات کوفلین، مایکل زوین، آگلوس کی. کاتساگلوس

سفارش ساخت سایت در فریلنس پروژه

چکیده: در این مقاله، با استفاده از قابلیت‌های شبکه‌های عصبی برای مدل‌سازی غیرخطی‌های موجود در داده‌ها، مدل‌های متعددی را پیشنهاد می‌کنیم که می‌توانند داده‌ها را در یک منیفولد کم‌بعد، متمایز و صاف نمایش دهند. مدل‌های پیشنهادی می‌توانند دانش را از دامنه کلاس‌های شناخته شده به دامنه جدیدی که کلاس‌ها ناشناخته هستند، منتقل کنند. یک الگوریتم خوشه‌بندی بیشتر در دامنه جدید برای یافتن کلاس‌های بالقوه جدید از مجموعه داده‌های بدون برچسب استفاده می‌شود. مشکل تحقیق و داده های این مقاله از پروژه جاسوسی گرانش که یک پروژه جانبی رصدخانه امواج گرانشی تداخل سنج لیزری پیشرفته (LIGO) است، نشات گرفته است. هدف پروژه LIGO شناسایی امواج گرانشی کیهانی با استفاده از آشکارسازهای عظیم است. با این حال اختلالات غیر کیهانی و غیر گاوسی معروف به «اشکال» در داده‌های امواج گرانشی LIGO نشان داده می‌شوند. این نامطلوب است زیرا مشکلاتی را برای فرآیند تشخیص امواج گرانشی ایجاد می کند. Gravity Spy به شناسایی اشکالات با هدف درک منشأ آنها کمک می کند. از آنجایی که انواع جدیدی از اشکالات در طول زمان ظاهر می شوند، یکی از اهداف Gravity Spy ایجاد کلاس های جدید اشکال است. برای انجام این کار، ما یک روش در این مقاله برای انجام این کار ارائه می دهیم

انجام پروژه متلب  در فریلنس پروژه با بهترین متخصصان