تعریف زمان و آیا زمان اصلا وجود دارد؟

زمان وجود ندارد


چیزهایی مدام در حال رخ دادن هستند. عمیق، درست است؟ با تشکر.


جدا از این، منظور من این است که خارج از سطوح ادراک فردی ما، میلیون ها رویداد و فرآیند وجود دارد که بدون اطلاع ما رخ می دهد. البته، ما می توانیم درک کنیم که در حالی که یک اتفاق برای ما در یک طرف زمین می افتد، چیز دیگری در طرف دیگر اتفاق می افتد. ما به عنوان یک تمدن به جایی رسیده‌ایم که می‌توانیم مفهوم زندگی بدون زندگی و همچنین تنهایی عمیق ناشی از آن را درک کنیم.

سفارش ساخت سایت در فریلنس پروژه

من فکر می کنم ما خیلی عمیق هستیم. کمی به عقب برگردیم


وقتی برای اولین بار شروع کردم به فکر کردن به کلمه «زمان»، دقیقاً همین بود. یک کلمه. «زمان» یک عدد بود، یا صفحه ساعت، یا تعداد دقیقه‌ها و ساعت‌ها تا پایان درس‌ها و بالاخره می‌توانم به خانه بروم. زمان به معنای نوعی تجلی فیزیکی بود که می توانستم آنقدر خوب ببینم یا درک کنم تا بتوانم آن را تجسم کنم. این فقط یک نقطه بود، سپس یک نقطه دیگر.

ساعت بر زندگی ما نقش می بندد. وس پک/فلیکر، CC BY-ND


سپس، با ناراحتی همیشگی، شروع به فکر کردن کردم.


واقعا زمان چقدر بود؟ البته در رسانه ها تفسیرهای زیادی از تعریف زمان و حتی بیشتر دستکاری در آن می بینید. به عنوان مثال، سفر در زمان برای اکثر ژانرهای علمی-تخیلی یک موضوع رایج است. قهرمان داستان در یک نقطه از زمان شروع می شود و سپس در نقطه ای دیگر به پایان می رسد.


این مرا به اولین نکته من می رساند. زمان از یک جهت فاصله است.

انجام پروژه در فریلنس پروژه

نحوه درک ما از زمان چیزی است که همیشه در ذهن من است. این فقط یک رشته فکر گذرا است که در محیط‌هایی که قطعاً کلاس درس نیستند، به درون و از آگاهی من می‌چرخند. نتایج درسی من، شگفتی‌های روزانه به این نتیجه می‌رسند که دلیل اینکه ما می‌توانیم زمان را درک کنیم، سه نقطه تجربه بشری است.


این سه نقطه معمولاً گذشته، حال و آینده نامیده می شوند. گذشته: نقطه ای در زمان که قبلاً تجربه شده است. حال: نقطه ای در زمان که در حال حاضر تجربه می شود و آینده: نقطه ای در زمان که ناگزیر آن را تجربه خواهیم کرد. این سه، توانایی ما برای درک به اصطلاح «گذر» زمان را تشکیل می‌دهند. اگر نمی‌توانستیم این «گذر» را درک کنیم، آیا واقعاً می‌دانیم ساعت چند است؟

«تداوم خاطره» اثر سالوادور دالی


به طور فرضی (بسیار) بگویید، انسان ها حافظه کوتاه مدت کمی داشتند یا اصلاً نداشتند. ما خاطرات هر اتفاقی را که قبل از لحظه ای که در آن بودیم حفظ نمی کنیم و دائماً در لحظه حال زندگی می کنیم و در عین حال دائماً فراموش می کنیم. ما چیزی را در «گذشته» به یاد نمی آوریم، و به طور واقع بینانه نمی توانیم «آینده» را به این دلیل درک کنیم. با این حساب، گذر زمان شکسته خواهد شد. ما نقطه شروعی نخواهیم داشت و بنابراین نیازی به درک نقطه پایانی وجود نخواهد داشت. به همین دلیل زمان برای ما وجود نداشت. ما هیچ درکی از آن نخواهیم داشت. ما ممکن است در برخی جنبه ها زندگی را بی پایان بدانیم زیرا اصلاً نمی توانیم نقطه پایانی را احساس کنیم. ببینید چگونه خطوط کمی شروع به محو شدن می کنند؟

پیروزی زمان، مدرسه فلورانس، قرن پانزدهم. موزه باندینی، فیزوله، ایتالیا.


البته می توان استدلال کرد که زمان به طور کامل و جدا از ما وجود دارد. حتی اگر انسان‌ها وجود نداشته باشند، ماه همچنان به دور ما می‌چرخد، همانطور که ما به دور خورشید می‌چرخیم و خورشید به دور کهکشان ما می‌چرخد، و کهکشان ما به دور جهان می‌چرخد. زمان، در تعاریف بشر، زمانی است. یک نقطه به نقطه دیگر. آشنا بنظر رسیدن؟ فاصله طول بین دو نقطه است، و زمان اندازه گیری بین "سه نقطه" ما که از نظر انسانی تصور شده است.

طراحی لوگو با بهترین طراحان لوگو

استدلال «زمان فاصله است» این سوال را مطرح می‌کند که جهنم در مورد کل نمودارهای فاصله زمانی چه می‌گذرد. آنها به سادگی برای انتقال حرکت یک جسم وجود دارند. آنها فقط نشان می دهند که چگونه فاصله و سرعت جسم با پیشرفت زمان تغییر می کند. شی از یک نقطه شروع می شود و در نقطه دیگر به پایان می رسد. متغیر زمان به سادگی وجود دارد تا نشان دهد که سرعت جسم در طول مسیر شی چقدر تحت تأثیر قرار می گیرد.


درست. سردرد میگیرم


به طور خلاصه، "زمان" که من در مورد آن صحبت می کنم هیچ ارتباطی با "زمان" در نمودار فاصله زمانی ندارد. آنها دو نشانه متفاوت دارند اما هنوز کاملاً انتزاعی هستند. یک تفاوت این است که نمودار فاصله زمانی دارای یک مقدار عددی برای اندازه گیری آن است. (با توجه به این نکته: چه کسی گفت که قرار است یک ثانیه آنقدر طولانی باشد؟ یا یک دقیقه؟ هر کسی، لطفاً به من اطلاع دهد. این باید یک دلیل ریاضی باشد. آیا ریاضی حتی واقعی است؟ شاید در مقاله بعدی من ...)


و بنابراین نکته دوم من: زمان کاملاً انتزاعی و منحصر به انسان است. سرعت و جهت ندارد.

تخم زمان


در حالی که زمان را می توان به عنوان گذر از سه نقطه گذشته، حال و آینده تعریف کرد، ما باید تعریف حال را در نظر بگیریم. تعریف آکسفورد از «حال»، «دوره زمانی است که در حال حاضر اتفاق می‌افتد.» این «دوره» درک و دریافت فعلی اطلاعات محیطی توسط مغز است. این اساساً میزانسن دنیای واقعی در یک لحظه است، با تمام حواس، احساسات و درک ما

gs در رابطه با دنیای خارج. "اکنون" نقطه فعلی در زمان است که ما در حال تجربه آن هستیم، به معنای نقطه ای که گذشته ما را به آن سوق داده است و همچنین نقطه ای است که وسیله ای برای هر گونه نتایج آینده است.


آنچه در زمان حال قابل تعریف نیست، مکان دقیق آن در زمان است. در نگاه اول کمی معماست، اینطور نیست؟


متأسفانه، بسیاری از منشأ جهان ما هنوز برای ما ناشناخته است، یا به سادگی آنقدر نامفهوم است که به هیچ یک از سؤالات ما پاسخ نمی دهیم. در حالی که ممکن است ما از سن سیارات خود و مدت زمانی که در نهایت خورشید چشمک می زند بدانیم (کم گفته ایم)، همین موضوع را نمی توان، و احتمالاً هرگز، در مورد بقیه جهان رها شده ما دانست. تا آنجا که می دانیم، جهان نامحدود است، نامحدود. هرگز به پایان نمی رسد، چیزی است که ما واقعاً هرگز نمی توانیم آن را درک کنیم. ما می‌توانیم مفهوم «بدون پایان» را به خوبی درک کنیم، اما هرگز واقعاً نمی‌توانیم بدون تجسم یک «پایان» این کار را انجام دهیم. این در ماهیت ادراک و درک ما به عنوان انسان نیست که نتوانیم پایانی را در چشم ببینیم. در مورد دلایل آن، من فکر نمی‌کنم این چیزی باشد که ما هرگز بدانیم. از آنجایی که انسان ها در انجام این کار بسیار ماهر هستند، ما ادامه می دهیم.

MACS 0723: کمان‌های قرمز در تصویر، نور کهکشان‌ها را در اوایل کیهان ردیابی می‌کنند، توسط تلسکوپ جیمز وب


از آنجایی که جهان بی نهایت است، نمی توانیم زمان را خطی ببینیم. ما ممکن است در این حال به عنوان گذشته برای خود آینده شما رخ دهد. همین الان که این مقاله را تایپ می‌کنم، می‌توانم ساعت‌ها بعد به انجام این کار فکر کنم، و این هنوز هم زمان حال من در آن زمان است.

لیست مجریان نظام مههندسی اراک

به طور خلاصه، «سه نقطه زمانی» همیشه و دائماً در یک زمان و لحظه مشابه یکدیگر رخ می‌دهند. خود آینده من احتمالاً در حال خوردن شام داغی است که در این لحظه تصور می کنم در حالی که این کلمات را تایپ می کنم. این هنوز یک نقطه زمانی معتبر است، زیرا در نهایت زمان حال من خواهد بود. البته من از آینده اطلاعی ندارم و هر اتفاقی ممکن است در این فاصله زمانی بیفتد. این به سادگی به واقعیتی مربوط می شود که من در حال حاضر در آن زندگی می کنم، اما این موضوع کاملاً دیگری است، بنابراین فعلاً آن را پنهان می کنم.

انجام پروژه برنامه نویسی با بهترین برنامه نویس دانان

با در نظر گرفتن این موضوع، مفهوم «حال» بسیار پیچیده‌تر می‌شود. در نگاهی به گذشته، ممکن است به نظر برسد که اصلاً وجود ندارد، زیرا می تواند به خوبی گذشته خود آینده من یا آینده خود گذشته من باشد. حال همیشه در حال وقوع است. در جهان ما، هر لحظه را می‌توان به عنوان «حال» تعریف کرد، زیرا ما آن را فقط تا حد توانایی‌های ممکن خود تجربه می‌کنیم - هر چیزی که در مقابل ما اتفاق می‌افتد (به بیان تصویری) فقط در یک نقطه از زمان.


همانطور که می توانید استنباط کنید، اگر خیلی به آن فکر کنیم زمان یک آشفتگی خونین بزرگ است که باید آن را درک کرد. ما زمان را خلق کردیم زیرا می‌توانیم آن را تا حدی درک کنیم، و همچنین می‌توانیم از آن برای انجام کارهای پست و بیهوده‌ای که در این تمدن سرمایه‌داری از ما انتظار می‌رود استفاده کنیم. این به ما کمک می کند تا سرعت انجام کارها را تنظیم کنیم تا آن را در ساده ترین شکل خود قرار دهیم. بدون این، ما کارهایی را انجام می‌دهیم که فقط می‌توانم آن‌ها را به‌عنوان احساسی مثل «ابدیت» توصیف کنم. اگر شروع یا پایانی برای آن وجود نداشت، رفتن به مدرسه یا کار چه فایده ای دارد؟ زمان، از برخی جنبه‌ها، ما را قادر می‌سازد تا زندگی غنی‌تری با هدف داشته باشیم. در غیر این صورت، بدون اینکه فکری برای بیدار شدن دوباره داشته باشیم می‌خوابیدیم و خودمان روی یک صندلی می‌نشستیم بدون اینکه فکر کنیم دوباره بیدار شویم. زندگی بی پایان و مهمتر از همه بی معنا می شد.

پیرمرد در اندوه، 1890 اثر ونسان ون گوگ

انجام پروژه متلب با بهترین متخصصان

در نتیجه، زمان به طرز وحشتناکی پیچیده است. معمای واقعی "زمان" برای من شخصاً این است که نمی توانم به همان نتیجه برگردم: اینکه هم متوقف می شود و هم وجود دارد. هم وجود دارد و هم نبودن، روی هم قرار می گیرد. رشته فکری من که در حال گذر است، تقریباً هر بار مسیر خود را طی می کند، به همان جایی که شروع شده بود. این یک فکر ترسناک است، زیرا با گذشت زمان (بدون جناس)، متوجه شدم که ماهیت چرخه ای این افکار به نوعی ثابت کرد که زمان بی پایان است. ثابت است، هم در دایره‌ها می‌چرخد و هم در واقعیت‌های دیگر موازی با خودش است. زمان بی نهایت است، اما از آنجایی که هیچ آغاز یا پایانی برای آن وجود ندارد، آیا واقعا برای ما وجود دارد؟ اگر اصول درک ما مستلزم آن سه نقطه از زمان است، چگونه می توانیم آن را درک کنیم؟


این قطعا چیزی برای فکر کردن است.