نقد مکانیک کوانتومی و چرا گرانش نیوتنی به نفع نسبیت عام رد شد؟

نقد مکانیک نیوتنی از مکانیک نسبیتی و کوانتومی


اسحاق نیوتن، که اکثر آنها را پدر فیزیک می دانند. کار او در تنظیم قوانین اساسی حاکم بر جهان انقلابی بود، بنابراین به یک معنا امکان پیدایش فیزیک را فراهم کرد. همه ما داستان سیبی را شنیده‌ایم که از درخت افتاد و به نیوتن برخورد کرد و چگونه به او کمک کرد تا چیزی را که اکنون به عنوان گرانش و مکانیک نیوتنی می‌شناسیم، ایجاد کند. حالا اینکه آیا این داستان درست است یا نه جای بحث دیگری است اما نمیتوانیم اهمیت آن را در فیزیک انکار کنیم. با این حال، چرا در سرعت های بالا و/یا در مقیاس اتمی، مکانیک نیوتنی شروع به شکستن می کند؟ چرا گرانش نیوتنی به نفع نسبیت عام رد شد؟ این مقاله ایرادات پشت مکانیک نیوتنی را مورد بحث قرار می‌دهد، اینکه چه زمانی و در کجا قابل اجرا نیست و به این سؤال می‌پردازد. آیا مکانیک نیوتنی اشتباه است؟

سفارش طراحی سایت در فریلنس پروژه

اول از همه، ما باید در مورد اینکه مکانیک نیوتنی چیست بحث کنیم. سه قانون وجود دارد


از حرکت


    جسمی که در حرکت است در حرکت می ماند مگر اینکه نیروی دیگری بر آن وارد شود.

    نیروی وارد بر یک جسم برابر است با حاصل ضرب جرم و شتاب آن.

    هنگامی که دو جسم با هم برخورد می کنند، نیرویی به یکدیگر وارد می کنند که از نظر قدر مساوی اما در جهت مخالف هستند.


علاوه بر این، ما همچنین باید گرانش نیوتنی را درک کنیم. طبق گرانش نیوتنی همه چیز جذب همه چیز می شود، قلم روی میز شما جذب شما می شود اما جاذبه آنقدر کوچک است که ناچیز است. هر چند توده های بزرگتر مانند اجرام آسمانی می توانند گرانش بسیار بالاتری داشته باشند در نتیجه اجرام آسمانی دیگر را جذب می کنند. نیروی جاذبه با حاصلضرب هر دو جرم نسبت مستقیم دارد و با مجذور جدایی آنها بین مراکز جرم ها نسبت معکوس دارد و G ثابت گرانشی جهانی است (6.67*10^-11). در نتیجه به فرمول می رسیم:

انجام پروژه در فریلنس پروژه

در بیشتر موارد، این قوانین صحیح هستند و در فیزیک اجسامی در حال حرکت که با سرعت های بسیار بالا (مانند سرعت نزدیک به نور) یا در مقیاس های اتمی کوچک حرکت نمی کنند، قابل اجرا هستند. از این رو دو نقد فیزیک نیوتنی از منظر مکانیک نسبیتی و مکانیک کوانتومی است.


اجازه دهید ابتدا نقد مکانیک نسبیتی را مورد بحث قرار دهیم. در سال 1905 مردی به نام آلبرت انیشتین مقاله ای در مورد نسبیت خاص منتشر کرد. این لحظه یک نقطه محوری برای فیزیک بود زیرا نقص های مکانیک نیوتنی/کلاسیک را نشان می داد. به طور خلاصه، نسبیت خاص رابطه چگونگی تأثیر سرعت بر زمان، فضا و جرم را توصیف می کند. طبق مکانیک نیوتنی، فضا و زمان به هیچ وجه به هم مرتبط نیستند و این کمیت ها مطلق هستند زیرا بدون توجه به منطقه فضا و چارچوب های مرجع اینرسی مربوطه خود، همانطور که از ماریون، جری ب و مارک A بیان شد، مطلق هستند. شفا یافت (410). با این حال، ما می دانیم که این از طریق همزمانی رویدادها نادرست است که می تواند از طریق یکی از مشهورترین آزمایش های فکری اینشتین توضیح داده شود. به گفته انیشتین (46)، فرض کنید دو ناظر وجود دارد، یک ناظر در قطاری است که با سرعت نور حرکت می کند، و ناظری دیگر روی یک سکو ایستاده و منتظر عبور قطار است. با عبور قطار، دو رعد و برق اتفاق می افتد، یکی در جلوی قطار و دیگری در عقب. ناظر روی سکو متوجه می شود که اعتصابات در همان زمان اتفاق افتاده است، اما ناظر در قطار متوجه چیز دیگری می شود. از آنجایی که قطار با سرعت نور حرکت می کند و به سمت جلو حرکت می کند، ناظر در قطار ابتدا متوجه ضربه در جلو و بعداً ضربه به عقب می شود. بنابراین سوال نهفته است؛ کدام رویداد واقعا رخ داده است؟ آیا صاعقه در همان زمان اتفاق افتاد یا ابتدا به جلو و سپس به عقب برخورد کرد؟ در واقع هر دو رویداد به این دلیل اتفاق افتادند که زمان برای هر دو ناظر به دلیل هر یک از چارچوب های مرجع اینرسی مربوطه آنها نسبی است. به گفته انیشتین "رویدادهایی که با ارجاع به خاکریز همزمان هستند در مورد قطار همزمان نیستند و بالعکس (نسبیت همزمانی). هر مرجع مرجع (سیستم مختصات) زمان خاص خود را دارد. مگر اینکه به ما گفته شود بدن مرجعی که بیان زمان به آن اشاره دارد، در بیان زمان یک رویداد معنایی وجود ندارد. .

طراحی لوگو با بهترین طراحان لوگو

علاوه بر این، انیشتین توانست ثابت کند که انرژی و جرم یکسان هستند و به عنوان مظاهر مختلف یکدیگر وجود دارند. در نتیجه به معادله می رسیم


جایی که c سرعت نور است:


به گفته ویکی استین (Space.com)، با نزدیک شدن یک جسم به سرعت نور، جرم آن بی نهایت می شود، بنابراین انرژی آن نیز که از نظر فیزیکی غیرممکن است، کاهش می یابد. به این معنی که هیچ چیز نمی تواند سریعتر از سرعت نور حرکت کند. توجه به این مهم است، زیرا این در واقع با گرانش نیوتنی در تضاد است. اگر بخواهید خورشید را از آن بیرون بکشید

منظومه شمسی، با توجه به گرانش نیوتنی، زمین بلافاصله از مدار خارج می شود (این را می توان به راحتی از معادله مربوط به گرانش که برای اولین بار ذکر شد ارائه کرد). با این حال، این مورد نیست زیرا اطلاعات نمی توانند سریعتر از سرعت نور حرکت کنند زیرا به ذره حامل نیاز دارند. در نتیجه در واقع حدود هشت دقیقه طول می کشد تا مدار زمین تغییر کند، زیرا این زمان طول می کشد تا نور از خورشید به زمین برسد. این بدان معنا نیست که گرانش نیوتنی اشتباه نیست، زیرا معادله همچنان نیروی گرانش بین اجسام را به دقت به ما می گوید، بلکه اساس بنیادی که نظریه بر آن بنا شده است نادرست است، طبق نظر کوگوت (2) "نظریه اجازه می دهد تا سرعت های نامحدودی داشته باشد و اطلاعات را می توان به صورت آنی انتقال داد. این منجر به یک زمان جهانی مستقل از فریم می شود."


با توجه به توسعه نسبیت خاص، اجماع بین جامعه فیزیک برای نظریه گرانش که با نسبیت خاص سازگار است وجود داشت. به سرعت به سال 1915، انیشتین مقاله خود را در مورد نسبیت عام منتشر کرد.

انجام پروژه متلب با بهترین متلب دونا

نظریه نسبیت عام اصلاحی از نظریه نیوتن بود که آنچه را که ما به عنوان گرانش مشاهده می کنیم، تاب برداشتن فضا و زمان با استفاده از هندسه غیراقلیدسی به نام هندسه ریمانی توصیف می کند. نکته کلیدی این نظریه این است که فضا و زمان به عنوان کمیت های جداگانه توصیف نمی شوند (برخلاف گرانش نیوتنی) بلکه به عنوان یک پارچه فضا-زمان نامیده می شوند که می تواند به دلیل تأثیر جرم های بزرگ تحت تأثیر / تاب خورده باشد. هر چه جرم بزرگتر باشد، انحنا/تابیدگی بیشتری صورت می گیرد (شکل 1.0).

شکل 1.0 مثالی از 3 جرم و تأثیر آنها بر فضا-زمان


نسبیت عام به زودی به عنوان مدل استاندارد در هنگام توضیح گرانش پذیرفته شد، زیرا نه تنها قادر به ترکیب نسبیت خاص بود، بلکه قادر به توضیح و پیش بینی پدیده هایی بود که گرانش نیوتنی قادر به انجام آن نبود. برای مثال، یکی از اولین آزمایش‌هایی که نسبیت عام انجام داد، توضیح مدار عجیب جیوه بود. طبق «گرانش نیوتنی و نسبیت عام» (3)، برای هر مداری که وجود دارد، نقطه‌ای وجود دارد که سیاره در نزدیک‌ترین نقطه به خورشید است، که به عنوان حضیض شناخته می‌شود، برای هر مداری به دور خورشید، حضیض جیوه پیشروی می‌کند. کمی (شکل 1.1 را ببینید). گرانش نیوتنی نمی تواند این پدیده عجیب را توضیح دهد.

شکل 1.1 توضیح مدار عجیب عطارد


با این حال، نسبیت عام می تواند این پدیده را توضیح دهد. همانطور که در "گرانش نیوتنی و نسبیت عام" (7) توضیح داده شده است، "همانطور که عطارد به سمت حضیض خود (یعنی نزدیکتر به خورشید) حرکت می کند، به عمق چاه گرانش خورشید می رود. حرکت آن در این ناحیه با انحنای بیشتر فضا-زمان باعث پیشروی حضیض می شود. نظریه نسبیت عام اینشتین دقیقاً میزان پیشروی حضیض را در عطارد پیش بینی می کند. انیشتین این نتیجه را به عنوان «بحرانی‌ترین آزمون نظریه‌اش تا به امروز» می‌داند. این یکی از آزمایش‌هایی است که نسبیت عام تحت آن قرار گرفته است، نظریه انیشتین همچنین عدسی‌های گرانشی و پیش‌بینی‌های کسوف را توضیح می‌دهد که گرانش نیوتنی نتوانسته است انجام دهد.


حال بیایید نقد نیوتن را از منظر مکانیک کوانتومی مورد بحث قرار دهیم. مکانیک نیوتنی بیان می‌کند که ما می‌توانیم هم موقعیت و هم حرکت هر چیزی را بدانیم، اگر در مورد اجسام و مقیاس‌های معمولی صحبت کنیم، مانند مردی که در حال دویدن است، این کار را می‌توان به راحتی انجام داد. به گفته Orzel (TED-Ed)، ما می دانیم که نیوتن در قلمرو کوانتومی نادرست است، زیرا در مکانیک کوانتومی می دانیم که همه چیز هم به عنوان موج و هم به عنوان یک ذره رفتار می کند، این در ذرات بیشتر مشهود است زیرا طول موج آنها به دلیل بزرگ است. اندازه کوچک آنها در نتیجه، طبق اصل عدم قطعیت هایزنبرگ، ما نمی‌توانیم موقعیت و تکانه یک ذره را بدانیم، هر چه بیشتر در مورد موقعیت آن بدانیم، نسبت به تکانه اطمینان کمتری داریم و برعکس، بنابراین با گفته قبلی نیوتن در تضاد است. علاوه بر این مشکل دیگری که به وجود می آید به دلیل تشعشعات جسم سیاه است. هر جسمی که دمای آن بالاتر از صفر مطلق باشد در تمام طول موج ها نور ساطع می کند، نور ساطع شده از یک جسم کاملا سیاه به عنوان تابش جسم سیاه شناخته می شود، با این حال این تابش به طور مساوی بین تمام طول موج ها تقسیم نمی شود، برخی از طول موج ها انرژی بیشتری نسبت به بقیه دریافت می کنند. (شکل 2.0 را ببینید).

شکل 2.0 طیف نشری تابش جسم سیاه

انجام پروژه برنامه نویسی با برنامه نویسان

بر اساس فیزیک نیوتنی، هرچه یک جسم گرمتر باشد، انرژی بیشتری باید تابش کند، بنابراین نور بیشتری باید ساطع کند. با این حال این اصل با طیف هایی که در تابش جسم سیاه دیده می شود همبستگی ندارد. اما در سال 1900، ماکس پلانک راه‌حلی ارائه کرد که بیان می‌کرد این اصل که انرژی بر اساس فرکانس ارتعاشی خاص الکترون توزیع می‌شود، نادرست است و «انرژی به صورت توده‌ای می‌آید. او توده ای از انرژی را کوانتوم نامید. اندازه یک توده انرژی - کوانتومی - به فرکانس ارتعاش بستگی دارد. "، "شکست های فیزیک کلاسیک". سپس این به استخراج معادله کمک کرد:


جایی که انرژی الف کوانتوم حاصل ضرب ثابت پلانک و فرکانس الکترون ارتعاشی است. بنابراین در فرکانس‌های بالاتر انرژی آنقدر زیاد است که ارتعاشات در الکترون‌ها رخ نمی‌دهد، بنابراین طیف‌ها در سمت چپ کوچک‌تر است همانطور که در "شکست‌های فیزیک کلاسیک" توضیح داده شد.

انجام پروژه پایتون با بهترین برنامه نویسان

اثر فوتوالکتریک نیز پدیده دیگری است که مکانیک نیوتنی در توضیح آن ناکام مانده است. اثر فوتوالکتریک پدیده‌ای است که زمانی رخ می‌دهد که نور به سطح هر ماده‌ای مانند فلز برخورد می‌کند و در نتیجه انتشار الکترون‌ها از مواد مذکور را ممکن می‌سازد. با توجه به «شکست‌ها در فیزیک کلاسیک»، از دیدگاه مکانیک نیوتنی، باور عمومی این بود که هر چه نور کم‌تر باشد، انرژی کمتری منتشر می‌شود، بنابراین زمان می‌برد تا انرژی ایجاد شود تا گسیل الکترون انجام شود. با این حال، این اشتباه است. در عوض، انیشتین بر اساس نظریه پلانک ساخته شد و تشخیص داد که نور نیز به مقدار کمی از انرژی به نام فوتون می آید و انرژی به طور مساوی در یک موج توزیع نمی شود، بلکه در این فوتون ها توزیع می شود. نور کم‌تر مقدار فوتون‌ها را کاهش می‌دهد اما انرژی همچنان ثابت می‌ماند زیرا (همانطور که قبلاً در تابش جسم سیاه بحث کردیم) انرژی به فرکانس وابسته است و فرکانس بدون توجه به اینکه نور چقدر کم است همچنان بدون تغییر باقی می‌ماند. بنابراین حداقل مقدار انرژی مورد نیاز به عنوان تابع کار طبقه بندی می شود که با حداقل مقدار فرکانس در غیر این صورت به عنوان فرکانس آستانه شناخته می شود.


علاوه بر این، یکی دیگر از پدیده های کوانتومی که مکانیک نیوتنی را نقض می کند، اثر آهرونوف-بوم است. بر اساس "تظاهرات ولفرام"، اثر آهرونوف-بوم زمانی است که یک ذره باردار در مناطقی که پتانسیل الکترومغناطیسی صفر است، نیرویی را تجربه کند. این را می توان به طور تجربی از طریق آزمایش دو شکاف با یک شیر برقی که یک میدان مغناطیسی در بین شکاف ها ایجاد می کند مشاهده کرد. از آنجایی که ذرات باردار ورودی موازی با میدان الکترومغناطیسی هستند، نیروی تجربه شده باید صفر باشد، بنابراین یک توری پراش معمولی باید دیده شود. با این حال، این مورد نیست، زیرا طبق "Wolfram Demonstrations"، توری پراش دارای یک اختلاف فاز تغییر یافته است.


. به گفته رابینوویتز (2)، این پدیده به وضوح اولین قانون حرکت نیوتن را نقض می کند، زیرا حرکت یک ذره تغییر کرده است، حتی زمانی که هیچ نیروی خارجی بر آن اثر نمی گذارد.


(شکل 3.0 و 3.1 را ببینید).

شکل 3.0 توری پراش بدون میدان مغناطیسی شکل 3.1 توری پراش با میدان

لیست مجریان نظام مهندسی اراک

به وضوح مشهود است که بسیاری از اصول مکانیک نیوتنی هم از نظر تجربی و هم از نظر تئوری در قلمرو کوانتومی جعل شده اند. نمونه های بسیار دیگری از این تضادها در مکانیک کوانتومی مانند اتم هیدروژن و مسئله چاه بی نهایت وجود دارد.


بنابراین برای پاسخ به سوال نهایی. آیا مکانیک نیوتنی اشتباه می کند؟ اول از همه، مکانیک نیوتنی نادرست نیست، آنها تقریباً در هر جنبه ای از زندگی بشر مدرن قابل استفاده هستند و توسط مهندسان و فیزیکدانان به طور یکسان استفاده می شود، بنابراین نادرست است که بگوییم مکانیک نیوتنی اشتباه است، در عوض آنها در سناریوهای خاصی قابل اجرا نیستند. از طریق مکانیک نسبیتی یا از طریق مکانیک کوانتومی خواهد بود. حتی نسبیت در بسیاری از سناریوها با مکانیک کوانتومی موافق نیست. برای مثال، می‌توانیم آزمایش دو شکاف را مثال بزنیم. همانطور که توسط Hossenfelder توضیح داده شد، از آنجایی که ذرات دارای ماهیت دوگانه هستند (هم به عنوان یک ذره و هم به عنوان موج رفتار می کنند)، الکترون هایی که از طریق یک شکاف دوتایی شلیک می شوند، یک توری پراش نشان می دهند که به عنوان رفتار موجی در نظر گرفته می شود، حتی اگر ذره باشند. علاوه بر این، وقتی الکترون‌ها را مشاهده می‌کنیم، آنها در یک زمان از شکاف‌ها عبور می‌کنند، اما این منجر به یک توری پراش نمی‌شود، بنابراین فیزیکدانان توافق کردند که در عوض، وقتی الکترون را مشاهده نمی‌کنیم، در همان زمان از شکاف‌ها عبور می‌کند. معمای گرانش کوانتومی در این نقطه به وجود می آید، زیرا اگر همان الکترون در همان زمان از شکاف ها عبور کند، گرانش از کدام جهت می آید؟ آیا این بدان معناست که نسبیت عام و مکانیک کوانتومی اشتباه هستند؟ باز هم پاسخ منفی است. مکانیک کوانتومی در مقیاس اتمی و نسبیت در سناریوهای سرعت نور و برای گرانش قابل استفاده است. این مسئله از فقدان یک نظریه متحد کننده ناشی می شود که مکانیک نیوتنی، نسبیتی و کوانتومی را در یک نظریه ترکیب کند. هر نظریه ناسازگاری های خاص خود را دارد اما آنها همچنان در سناریوهای مربوط به خود عمل می کنند.






مقاله نظریه حفره های بالقوه و نظریه بل

نظریه حفره های بالقوه

نظریه نسبیت


ناظر چیست؟


این سوالی است که بالاخره مشکلات فیزیک کوانتومی مدرن به کجا اشاره می‌کنند.


چرا پس از بیش از 100 سال، نظریه موفقیت آمیزی ایجاد نکردیم تا به ما اجازه دهد مکانیک کوانتومی را بپذیریم، هرچند به عنوان روشی که نتایج درستی ارائه می دهد؟

سفارش ساخت سایت در فریلنس پروژه

قضیه بل نشان می دهد که فیزیک کوانتومی نمی تواند یک نظریه متغیر پنهان واقع گرایانه محلی باشد. معنای آن این است که هر تفسیری از مکانیک کوانتومی یا مستلزم غیرمحلی بودن یا غیرواقع گرایی است.


اینجا:


    محلی بودن به این معنی است که اطلاعات نمی توانند سریعتر از نور حرکت کنند

    واقع گرایی به این معنی است که عمل مشاهده بر موجودیت مشاهده شده تأثیر نمی گذارد.


کجای فیزیک همین اتفاق افتاده است؟


اصل نسبیت بیان می کند که قوانین فیزیکی به چارچوب مرجع ناظر بستگی دارد.


رویداد رویدادی است که می‌توان یک لحظه و مکان منحصربه‌فرد در فضا را نسبت به یک چارچوب مرجع نسبت داد.

انجام پروژه با بهترین پروژه دانان

در نسبیت اینشتینی، از چارچوب های مرجع برای مشخص کردن رابطه بین ناظر متحرک و پدیده تحت مشاهده استفاده می شود. در این زمینه، این اصطلاح اغلب به چارچوب مرجع مشاهده یا چارچوب مرجع مشاهده ای تبدیل می شود.


بیایید به فیزیک کوانتومی برگردیم.


در آزمایش معروف دو شکاف نشان داده شده است که نور و ماده می توانند ویژگی های امواج و ذرات کلاسیک را نشان دهند. علاوه بر این، ماهیت اساساً احتمالی پدیده‌های مکانیکی کوانتومی را نشان می‌دهد.

حالت های کوانتومی ساده شده: موج، ذره و رشته. بر اساس زوایای مختلف نماها همه امکان پذیر است.


عمل مشاهده چیزی است که باعث می شود این احتمالات به عنوان یک رویداد مشاهده شده تحقق یابد، یعنی. رخدادی که می توان یک لحظه و مکان منحصر به فرد در فضا را نسبت به یک چارچوب مرجع نسبت داد.

انجام پروژه متلب با متلب دانان قهار

در مورد اینکه یک ناظر را در نظریه خود قرار دهیم تا آن را کامل کنیم، چطور؟


در مورد اضافه کردن یک بعد مشاهده گر به فضازمان چیست؟


در آزمایش فکری خود، مشاهده می‌کنم که روی مموری فوم راه می‌رود. ذهن او گام‌هایی می‌سازد و آن گام‌ها در درون این کف حک شده است.

حالت های کوانتومی ساده شده: موج، ذره و رشته. بر اساس زوایای مختلف نماها همه امکان پذیر است. در واقع، آنها طرح‌هایی از روزنه هستند که توسط فضازمان خم شده توسط ذهن ایجاد شده است. مثل پا گذاشتن روی مموری فوم فضازمان است. خم شدن در ذهن محلی است. آن نیز فوری است.


فضا-زمان در ذهن ما خم می شود و هر زمان که با فضا-زمان تعامل داریم، خللی ایجاد می کند. در اینجا فضازمان با معادله شرودینگر نشان داده می شود.


زمانی که در مورد آزمایش دو شکاف صحبت می کنیم، ما این را یک بار مانند موج، یک بار مانند ذره یا یک بار مانند ریسمان به دلیل موقعیت بعد ناظر خود درک می کنیم.


چیزی که رایج است یک خلاء است.


هنگامی که ناظر فضای زمانی را خم می کند، حفره درون ناظر محلی می شود. می توان از همان اصلی که اینشتین برای نظریه نسبیت عام استفاده کرد استفاده کرد. این انرژی زمانی هم از نیروهای طبیعی و هم از ذهن ناظر می آید. انرژی = en -"at" + ergo-"action"، در اینجا بیانگر حالت در عمل بودن برای قوای طبیعی و ذهن است. بسته به تنظیم انرژی/انتظار ناظران، توان طبیعی مناسب عمل می کند.


معادله شرودینگر را می توان با اضافه کردن بعد ناظر o بازنویسی کرد.

معادله شرودینگر توسط یک بعد مشاهده‌گر o در یک عملگر همیلتونی قابل مشاهده آشفته می‌شود.

طراحی لوگو حرفه ای با بهترین طراحان لوگو

بیایید به معادله شرودینگر عمیق تر نگاه کنیم:

معادله موقعیت-فضای شرودینگر با بردار موقعیت سه بعدی r.


بیایید در نظر بگیریم که یک ناظر بر انرژی پتانسیل تغییرناپذیر زمان V در مکان داده شده توسط بردار موقعیت r تأثیر می گذارد.

مشاهده‌گر انرژی پتانسیل تغییرناپذیر زمان V را در مکانی که توسط بردار موقعیت r داده شده است، تحت تأثیر قرار می‌دهد.


در لحظه مشاهده، ناظر پتانسیل موقعیت را تغییر می دهد. او شکاف بالقوه ای را در فضا-زمان ایجاد می کند. همانطور که قبلا ذکر شد، ما از یک قیاس با فضای زمانی خمش گرانشی در نظریه نسبیت عام استفاده کردیم. تابع ناظر o باید در لحظه مشاهده عمل فوری داشته باشد. بنابراین، کاندیدای مناسب برای نمایش آن می تواند نوعی سیستم دینامیکی غیر هموار باشد. برای تحقیق در مورد نوع مناسب سیستم دینامیکی برای استفاده نیاز به مقداری تحقیقات غیر ضروری دارد. بنابراین، این را برای بعد می گذاریم.


معادله اول ناظر را فقط در هامیلتونی به دست می آورد. اکنون، بیایید سعی کنیم فراتر از این ایده فکر کنیم. چه می شود اگر ناظر بر کل موقعیت r را تحت تاثیر قرار دهد. معادله دوم زیر ناظر o را در بردار موقعیت r پیاده می کند که بر تابع موج Ψ نیز تأثیر می گذارد.

ناظر o همراه با بردار موقعیت r در کل معادله شرودینگر عمل می کند.


این می تواند نسبتاً عجیب به نظر برسد. ما اجازه می دهیم این ایده فعلا باز شود.


ناظر چگونه عمل می کند؟

لیست مجریان نظام مهندسی اراک

او از چه انرژی برای تعامل با ذره استفاده می کند؟


یکی از سناریوهای ممکن منجر به اصل لاندوئر می شود که از دیو ماکسول نشات می گیرد. من در یکی از مقالات قبلی خود به این موضوع پرداختم.


اصل لاندوئر بیان می کند که برای عملیات محاسباتی که در آن 1 بیت از اطلاعات منطقی از دست می رود، مقدار آنتروپی ge

nerated حداقل k ln 2 است، و بنابراین، انرژی که در نهایت باید به محیط منتشر شود E ≥ kT ln 2 است. این برای ما نیز صادق است.


من این را یک مسیر معتبر برای ایجاد مکانیسم سازگاری از تعامل بین ناظر و ذره می بینم.


بار دیگر: انرژی = en -"at" + ergo-"action"، در اینجا بیانگر حالت در عمل بودن برای نیروهای طبیعی و ناظر است.


اصل لاندوئر بیان می کند که حداقل مقدار انرژی لازم برای پاک کردن یک بیت از اطلاعات وجود دارد که به عنوان حد لاندوئر شناخته می شود: kT ln 2.

نتیجه


در این مقاله، مفهوم پیاده‌سازی ناظر در مکانیک کوانتومی برای حل چالش‌های مربوط به درک و پذیرش آن را مورد بحث قرار دادیم.


با استفاده از یک قیاس با نظریه نسبیت عام آلبرت انیشتین، ما پیشنهاد کردیم که فضای زمانی فیزیکی با عمل مشاهده خمیده می شود که با هم فضای زمانی مشاهده شده را ایجاد می کند. ما این خمش را یک شکاف بالقوه می نامیم.


علاوه بر این، ما سعی کردیم معادله شرودینگر را با درگیر کردن ناظر به شکل سیستم دینامیکی در آن گسترش دهیم.


دو ایده در مورد چگونگی انجام آن مورد بحث قرار گرفته است:


    ناظر بر همیلتونی تأثیر می گذارد. در اینجا ما پیشنهاد می کنیم که پتانسیل سیستم از طریق مشاهده تغییر می کند.

    ناظر بر تابع موج Ψ نیز تأثیر می گذارد. این از این ایده ناشی می شود که مشاهده گر به نوعی با بردار موقعیت r همبستگی دارد.


این ساختار برگرفته از قانون E است، که من آن را بیان کردم تا به این نکته اشاره کنم که پذیرش و کسب ناظر به عنوان بخشی فعال مکانیک کوانتومی یک پیش نیاز ضروری برای گام برداشتن در جهت یک نظریه کامل است.


قانون E: برای هر انتظار/بیان Ex وجود دارد شاهد عینی Ey و انرژی E تحت آن Ex به عنوان تجربه Ee تجربه می شود، یعنی Ex(Ey,E):Ee.


چیزی که ممکن است جالب باشد این است که تا آنجا که من می‌دانم قانون E فقط ساختاری است که توضیح نمی‌دهد، اما بر ویژگی‌های کوانتومی دلالت دارد.


یک قانون E به برهم نهی کوانتومی نیاز دارد، یعنی ویژگی که ترکیب دو نتیجه ممکن نیز نتیجه ممکن است.

همچنین به درهم تنیدگی کوانتومی نیاز دارد، توانایی همبستگی دو بدون توجه به فاصله مکان‌ها در فضازمان.

این به معنای مشکل اندازه‌گیری کوانتومی است که در نتیجه شامل نشدن مشاهده‌گر/شاهد عینی در توصیف تجربه است.

انجام پروژه پایتون با پایتون نویسان قهار و کار بلد با دانش روز ایران و جهان

آلبرت اینشتین به ما نشان داد که درک زمان ذهنی است.

شاید ما حاضریم بپذیریم که کل واقعیت ذهنی است.

ما می توانیم یکی بهتر ایجاد کنیم.


آنچه به نظر می رسد در اینجا نقش مهمی ایفا می کند، ننگتروپی است. من می خواهم در مورد آن بیشتر بحث کنم.


بنابراین اجازه دهید این مقاله را با لئون بریلوین و اروین شرودینگر به پایان برسانم.


اگر یک موجود زنده به غذا نیاز داشته باشد، فقط به دلیل نگنتروپی است که می تواند از آن دریافت کند و برای جبران خسارات ناشی از کارهای مکانیکی انجام شده یا فرآیندهای تخریب ساده در سیستم زنده لازم است. انرژی موجود در مواد غذایی واقعاً مهم نیست، زیرا انرژی حفظ می شود و هرگز از بین نمی رود، اما عامل مهمی است که نگنتروپی است.


لئون بریلوین، علم و نظریه اطلاعات


سازمانی که با استخراج "سفارش" از محیط حفظ می شود

انجام پروژه برنامه نویسی با برنامه نویسان قهار

چگونه می‌توانیم از نظر تئوری آماری، توانایی شگفت‌انگیز یک موجود زنده را بیان کنیم، که به وسیله آن فروپاشی به تعادل ترمودینامیکی (مرگ) را به تأخیر می‌اندازد؟ قبلاً گفتیم: «از آنتروپی منفی تغذیه می‌کند» و جریانی از آنتروپی منفی را به خود جذب می‌کند تا افزایش آنتروپی را که با زندگی ایجاد می‌کند جبران کند و بنابراین خود را در سطح آنتروپی ثابت و نسبتاً پایین حفظ کند. اگر D معیار بی نظمی باشد، l/D متقابل آن را می توان به عنوان معیار مستقیم نظم در نظر گرفت. از آنجایی که لگاریتم l/D فقط منهای لگاریتم D است، می‌توانیم معادله بولتزمن را به این صورت بنویسیم: -(آنتروپی) = k log (l/D). از این رو عبارت ناخوشایند «آنتروپی منفی» را می‌توان با عبارتی بهتر جایگزین کرد: آنتروپی، که با علامت منفی گرفته می‌شود، خود معیاری برای نظم است. بنابراین وسیله ای که توسط آن ارگانیسم خود را در سطح نسبتاً بالایی از نظم (= سطح نسبتاً پایین آنتروپی) ثابت نگه می دارد، در واقع شامل مکیدن مداوم نظم از محیط خود است.

بررسی مفهوم زمان و نقش مکانیک کوانتوم در آن

مکانیک کوانتومی نحوه گذراندن کلاس فیزیک (در این واقعیت نیست).

در آخرین مقاله ام، ممکن است به خاطر بیاورید که به طور خلاصه به چیزی در این زمینه اشاره کردم،

    "خود آینده من احتمالاً در حال خوردن شام داغی است که در این لحظه تصور می کنم، در حالی که این کلمات را تایپ می کنم. این هنوز یک نقطه زمانی معتبر است، زیرا در نهایت زمان حال من خواهد بود. البته من از آینده اطلاعی ندارم و هر اتفاقی ممکن است در این فاصله زمانی بیفتد. این به سادگی به واقعیتی است که من در حال حاضر در آن زندگی می کنم.
سفارش ساخت سایت  در فریلنس پروژه
هدف من از آن مقاله این بود که به شما اجازه دهم بتوانید وارد فضایی شوید که گذر زمان در آن وجود نداشت. اکنون باید ساختار، گذشته، حال و آینده را راحت‌تر به‌عنوان شکسته، همپوشانی و همزیستی تصور کرد.

همه خوبن؟ خوب بیایید فضا-زمان را کمی بیشتر بشکنیم.

وقتی به آینده احتمالی من اشاره کردم که در آن زمان می توانست یک شام گرم آن شب بخورد، متوجه شدم که این فرض فقط مطابق با واقعیتی که من در حال حاضر در آن زندگی می کردم (یا در آن زندگی می کردم) درست می شود. .

آره. این واقعیت آمده و رفته است.
انجام پروژه در فریلنس پروژه
حالا ای خواننده، آرام باش. من واقعاً شبی که آخرین مقاله‌ام را نوشتم، یک شام داغ می‌خورم، بنابراین همه چیز از دست نمی‌رود. در زمان نوشتن، این آینده من بود و خیلی زود تبدیل به حال من نیز شد.

با کنار هم قرار دادن گذر زمان (همه چیزهایی که به هیچ وجه کار نمی کنند)، آینده من، که به عنوان یک شام گرم تصور می شود، می تواند در یک عبارت محبوب و در عین حال مناسب باشد، «به هر جهت رفته». من می توانستم یک شام سرد، یا یک نوع غذای متفاوت از آنچه تصور می کردم بخورم، یا حتی آن شب اصلا نخوردم. تمام این احتمالات را از هر تصمیم ممکنی که می توانستم بگیرم، تجزیه کنید، و شما به اندازه ای بسیار زیاد به دست می آورید که نمی توانید آنها را بشمارید.

البته "بسیار زیاد برای شمارش" یک دست کم گرفتن بزرگ است. امکانات برای هر چیزی تقریباً بی نهایت است. مثلاً آن شام داغ را در نظر بگیرید. بین زمان نگارش مقاله و زمان شام آن شب، هر چیزی از یک بلای طبیعی ناگهانی تا یک قطع برق جمعی می‌توانست بر نتیجه این که آیا واقعاً می‌توانم غذا بخورم یا خیر، تأثیر بگذارد. با این حال، اینها فقط چند احتمال متمایز و بعید هستند. من به سادگی در «واقعیت» زندگی می‌کردم که نوشتن مقاله‌ام را به پایان رساندم و آنقدر عمر کردم که بتوانم در پایان روز شام بخورم.
طراحی لوگو با بهترین طراحان لوگو
اکنون به عنوان نقطه زمانی که دفعه قبل در مورد آن صحبت کردیم، فکر کنید. شما فقط تا لحظه حال زندگی کرده اید و تجربه کرده اید و این یک واقعیت تغییر ناپذیر است. شما نمی توانید چیزی خارج از حواس فیزیکی و فرآیندهای روانی متعدد خود را که توسط دنیای بیرونی تحریک می شود در یک لحظه تجربه کنید. این ثابت شده است زیرا دیدن واقعی آینده یا گذشته غیرممکن است، چه رسد به زندگی در آنها.

حالا به آینده به عنوان یک شاخه فکر کنید. من نوشتن آن مقاله نکته فعلی من بود، که ما آن را U0 می نامیم، و شاخه رفتن به خوردن یک شام گرم واقعیتی بود که در آن زندگی می کردم (U1). پس از آن، به شعبه دیگری فکر کنید که از U0، آن شب شام گرم نخوردم (U2). یا، شاخه ای که در آن به طور کامل نوع دیگری از غذا را خوردم (U3). این شاخه ها کاملاً موازی هستند و هرگز نمی توانند همپوشانی یا ارتباط برقرار کنند. هر کدام از این نقطه شروع می‌شوند، مانند شاخه‌های درختی که از تنه بیرون می‌آیند یا آن نمودارهای درخت لعنتی در ریاضیات.

تعداد نامتناهی شاخه از هر نقطه فعلی/U0 وجود دارد که برای هر لحظه از زمان که در زمان حال است وجود دارد. هر لحظه ای که در آن زندگی می کنیم، تا زپتوثانیه، شاخه ای از احتمالات خاص خود را دارد که از این به بعد می تواند اجرا شود. این بدان معناست که تقریباً هر اتفاقی ممکن است بین زمان نوشتن آن مقاله و صرف شام بیفتد. اگر بتوانید در مورد آن فکر کنید، احتمالاً ممکن است اتفاق بیفتد. شام به گلوله شعله تبدیل می شود؟ شاید. هواپیمای در حال عبور قبل از اینکه غذا بخورم به محوطه من سقوط می کند؟ ممکن است. همچنین می تواند به همین سادگی باشد که من تصمیم بگیرم آن شب واقعا آنقدر گرسنه نیستم و نمی خواهم چیزی بخورم.

اما آنچه اتفاق افتاد، که غذای بسیار خوشمزه من بود، واقعیت من بود. هر احتمال دیگری بخشی از واقعیت دیگری بود که متعلق به من نبود. آیا می توانم آن واقعیت ها را در جای دیگری در دنیایی موازی زندگی کنم؟ شاید اینطور باشد، اگر تصمیمات خاصی از طرف من یا سایر تأثیرات خارجی گرفته شده بود یا نبود. با این حال، در حال حاضر، من در آن واقعیت زندگی می‌کردم و در حال حاضر در جایی زندگی می‌کنم که در آن مقاله گنگ دیگری درست مثل این مقاله می‌نویسم.
انجام پروژه متلب در فریلنس پروژه با متلب دانان قهار
البته، همه آن واقعیت های قبلی هنوز کاملاً ممکن بود، آنچه تغییر می کند، احتمال وقوع آنهاست. ترکیب مناسبی از وقایع را برای خود داشته باشید که به زنجیره درستی منجر می‌شوند و حتی عجیب‌ترین اتفاقات ممکن است رخ دهد. با این حال، آنچه واقعاً همه اینها را در بازی قرار می دهد، تصمیمات شما به عنوان یک فرد یا «علت و معلول» مشترک علیت است.

هر چند احتمالات با بیشترین احتمال رخ دادن در اکثر مواقع اتفاق خواهند افتاد. بسیار شبیه به Occam's Razor، اصل حل مسئله که "موجودات نباید بدون ضرورت ضرب شوند" یا ساده تر، th
ساده‌ترین توضیح معمولاً درست است، هر چه کمتر فرضیاتی درباره آینده‌ام داشته باشم، احتمال وقوع آن بیشتر است. از نخوردن شام یا انفجار آن به گلوله شعله روی میز شام، چه چیزی محتمل تر به نظر می رسد؟ اگرچه اگر شام من به طور خود به خود سوخته شود بسیار جالب خواهد بود، اما عوامل زیادی برای رسیدن به آن باید دخیل باشند، بنابراین از Occam’s Razor عبور نمی کند. آزاردهنده.

این واقعیت چندگانه در واقع توسط افراد تحصیل کرده تر در دنیای مکانیک کوانتومی به شدت مورد بحث قرار گرفته است. بسیاری از نظریه‌ها به ایده واقعیت‌های چندگانه می‌پردازند، مانند «تفسیر جهان‌های بسیاری» از مکانیک کوانتومی، یا «برن‌های موازی» نظریه ریسمان. با این حال، این نباید با ایده «چندجهانی» کیهان‌شناسی تورمی اشتباه شود. طبق دایره المعارف استنفورد، «تفسیر جهان بسیاری» معتقد است که جهان‌های بسیاری وجود دارند که به موازات فضا و زمان جهان ما وجود دارند.

بهترین علاقه من این بود که در مورد نظریه دنیاهای متعدد و شاید حتی نظریه ریسمان وارد جزئیات شوم، اما پس از تحقیقات بسیار و تلاش های مذبوحانه برای درک، ترجیح دادم بهترین علاقه خود را نادیده بگیرم. با خیال راحت در زمان خود در مورد آنها تحقیق کنید، و در حالی که در آن هستید، می توانید هر آنچه را که می توانید درک کنید برای من نیز توضیح دهید. مدرک فیزیک من در اینجا به من کمک نمی کند.

علاوه بر بی‌کفایتی من در مورد موضوعی که برای همه شما فاش می‌کنم، آنچه می‌توانیم از همه این‌ها به دست آوریم، وجود هر واقعیت ممکن است. آن را نظری یا حتی متافیزیکی بنامید، اما در سطحی، همه آنها همیشه وجود خواهند داشت، زیرا امکان پذیر بودند. به نظر نمی رسد که دقیقاً منطقی ترین استدلال برای موضوعی باشد که به جریان زندگی ما می بالد، اما حداقل به نوعی، کمی منطقی است. اگر آنچه در زمان حال می‌دانستیم در گذشته با ما همراه بود، می‌توانستیم بر اعمالمان تأثیر بگذاریم تا نتیجه‌ای را که می‌خواهیم رقم بزنیم. آرمانگرا به نظر می رسد، به همین دلیل امکان پذیر نیست.

این لزوماً به معنای وجود فیزیکی این واقعیت ها نیست. اگر درست بگویم، این با نظریه جهان ها و جهان های موازی مطابقت دارد. در نظریه «جهان دختر»، بیان می‌کند که برای هر واقعیت یا نتیجه ممکن، یک جهان واقعی وجود دارد، و ممکن است دنیایی وجود داشته باشد که در آن دروس سطح A بهتری را انتخاب کنید یا به مدرسه دیگری رفته باشید.

همچنین این نظریه وجود دارد که فضا-زمان مسطح و نامتناهی است و به این دلیل، جهان ها ممکن است شروع به تکرار کنند. تعداد پیکربندی‌های ذره‌ای ممکن در جهان‌های چندگانه به 1010122 احتمال مجزا محدود می‌شود. در یک جهان نامتناهی با تکه های کیهانی بی نهایت، آرایش ذرات باید (از لحاظ نظری) تکرار شود. این منجر به وجود جهان‌های موازی با آرایش ذرات یکسان می‌شود، همچنین تکه‌های کیهانی دیگری که ممکن است در موقعیت یک ذره و دیگران ممکن است در دو موقعیت متفاوت باشند، و به همین ترتیب تا زمانی که لکه‌هایی کاملاً متفاوت وجود داشته باشند.

دلیل اینکه جامعه فیزیک کوانتومی در مورد اینکه آیا جهان‌های موازی واقعاً وجود دارند یا نه گفتمان زیادی دارد، به دلیل مسائل مربوط به جهان قابل مشاهده و غیرقابل مشاهده است که من در مورد شما نمی‌دانم، اما نمی‌توان کمکی کرد. تورم جهان از بیگ بنگ ثابت می کند که تا حدودی متناهی است، اما از آنجایی که من اینجا نیستم تا دعواهای مردان سفیدپوست را حل و فصل کنم، در مورد اینکه آیا واقعاً می توانیم در مورد محدودیت خود در جهان قضاوت کنیم، بحث نخواهم کرد.

اکنون، می‌توانم با تأکید بر علت و معلول و اینکه چگونه واقعیت شما دائماً تغییر می‌کند و بلی‌بله‌بله، انتخاب‌های شما واقعاً مهم هستند، شاعرانه صحبت کنم. با این حال، حقیقت را بگویم، ایده این واقعیت‌های متفاوت باعث می‌شود بفهمم که چقدر همه چیز بی‌معنی است. تا به حال یک روز مزخرف داشته اید؟ فقط به یاد داشته باشید که تا حدی احتمال بسیار زیادی وجود دارد که بتوانید خود به خود احتراق کنید. یک گلوله شعله کامل، درست مثل آن. این رایج‌تر از چیزی است که فکر می‌کنید، و مطمئناً همه چیز را در چشم انداز قرار می‌دهد.
احتراق خودبه‌خودی در واقع مدت‌ها پیش رد شده بود، اما فکر کردن در مورد آن هنوز هم جراحت مرگ‌بار است!
انجام پروژه برنامه نویسی با بهترین برنامه نویسان
با این حال، احتمال وقوع خیلی بیشتر از آنچه پیش‌بینی می‌کنیم، می‌تواند آزاد شود. ما بسیار مستعد این هستیم که افکارمان را در قفس کنیم که چه کاری می توانیم انجام دهیم و چه کاری نمی توانیم مطلقاً انجام دهیم، اما در برخی مواقع، من فقط فکر کردم، لعنتی چه کسی چنین گفته است؟ صرف نظر از عواقب، زندگی من می تواند به دلیل اعمال من در حال حاضر به هر سمتی که می خواهم یا نمی خواهم برود. من فقط می توانستم تصمیم بگیرم به ارتفاعات اسکاتلند نقل مکان کنم و گوسفندان را گله کنم. من می‌توانم به‌طور ناگهانی درباره تغییر شغلی تصمیم بگیرم، درست همانطور که اخیراً انجام داده‌ام، و این مسیر زندگی‌ام را طی کنم. حتی می‌توانستم تصمیم بگیرم که این کار را نکنم و به تصمیم اولم برگردم. در نهایت، این واقعاً انتخاب من است زمانی که مزخرفات شدیدی را که در مورد آن از والدین و معلمانم می‌آورم فراموش کنم. اگرچه من (در زمان نوشتن) در قرنطینه 2 هفته ای گیر کرده ام، واقعیتی وجود دارد که من من نیستم و برای خودم خوشحالم. امیدوارم او شکوفا شود، زیرا من نیستم.

زندگی ما واقعاً می تواند به هر سمتی پیش برود، و گاهی اوقات کاری که انجام می دهیم ممکن است ما را در واقعیت هایی قرار دهد که نمی خواهیم. ممکن است تصمیمی بگیریم که به شخص دیگری صدمه بزند یا به نتیجه ای منجر شود که به شدت پشیمان باشیم، صرف نظر از اینکه اعمالمان همان چیزی است که فکر می کردیم درست است. حتی اگر اکنون می‌توانیم اعمال خود را کنترل کنیم، تأثیرات و نتایج آنها هرگز واقعاً به ما بستگی ندارد. تلاش برای کنترل نتیجه هر کاری که انجام می‌دهید تا مطمئن شوید که آن‌طور که می‌خواهید پیش می‌رود، یک تمرین سنگین و بیهوده است.

و من گفتم که شاعرانه نخواهم بود. من اصلا این را پیش بینی نکرده بودم. اما، حدس بزنید - و با من بگویید، مردم: این واقعیت من است!
برای جمع‌بندی، آگاهی از این که ما در لجن غلیظی به نام یک واقعیت تعیین‌شده گیر نکرده‌ایم، زندگی کردن به پیش‌گویی‌های خودآگاهانه‌مان درباره شکنجه دانشگاهی و زندان سرمایه‌داری می‌تواند بسیار آرامش‌بخش باشد. البته، به هر حال این کاری است که ما انجام می‌دهیم، اما فکر کردن به احتمال محض «زندگی خارج از دیوار» همیشه وجود دارد تا به همه ما چشم‌اندازی بدهد.

تعریف زمان و آیا زمان اصلا وجود دارد؟

زمان وجود ندارد


چیزهایی مدام در حال رخ دادن هستند. عمیق، درست است؟ با تشکر.


جدا از این، منظور من این است که خارج از سطوح ادراک فردی ما، میلیون ها رویداد و فرآیند وجود دارد که بدون اطلاع ما رخ می دهد. البته، ما می توانیم درک کنیم که در حالی که یک اتفاق برای ما در یک طرف زمین می افتد، چیز دیگری در طرف دیگر اتفاق می افتد. ما به عنوان یک تمدن به جایی رسیده‌ایم که می‌توانیم مفهوم زندگی بدون زندگی و همچنین تنهایی عمیق ناشی از آن را درک کنیم.

سفارش ساخت سایت در فریلنس پروژه

من فکر می کنم ما خیلی عمیق هستیم. کمی به عقب برگردیم


وقتی برای اولین بار شروع کردم به فکر کردن به کلمه «زمان»، دقیقاً همین بود. یک کلمه. «زمان» یک عدد بود، یا صفحه ساعت، یا تعداد دقیقه‌ها و ساعت‌ها تا پایان درس‌ها و بالاخره می‌توانم به خانه بروم. زمان به معنای نوعی تجلی فیزیکی بود که می توانستم آنقدر خوب ببینم یا درک کنم تا بتوانم آن را تجسم کنم. این فقط یک نقطه بود، سپس یک نقطه دیگر.

ساعت بر زندگی ما نقش می بندد. وس پک/فلیکر، CC BY-ND


سپس، با ناراحتی همیشگی، شروع به فکر کردن کردم.


واقعا زمان چقدر بود؟ البته در رسانه ها تفسیرهای زیادی از تعریف زمان و حتی بیشتر دستکاری در آن می بینید. به عنوان مثال، سفر در زمان برای اکثر ژانرهای علمی-تخیلی یک موضوع رایج است. قهرمان داستان در یک نقطه از زمان شروع می شود و سپس در نقطه ای دیگر به پایان می رسد.


این مرا به اولین نکته من می رساند. زمان از یک جهت فاصله است.

انجام پروژه در فریلنس پروژه

نحوه درک ما از زمان چیزی است که همیشه در ذهن من است. این فقط یک رشته فکر گذرا است که در محیط‌هایی که قطعاً کلاس درس نیستند، به درون و از آگاهی من می‌چرخند. نتایج درسی من، شگفتی‌های روزانه به این نتیجه می‌رسند که دلیل اینکه ما می‌توانیم زمان را درک کنیم، سه نقطه تجربه بشری است.


این سه نقطه معمولاً گذشته، حال و آینده نامیده می شوند. گذشته: نقطه ای در زمان که قبلاً تجربه شده است. حال: نقطه ای در زمان که در حال حاضر تجربه می شود و آینده: نقطه ای در زمان که ناگزیر آن را تجربه خواهیم کرد. این سه، توانایی ما برای درک به اصطلاح «گذر» زمان را تشکیل می‌دهند. اگر نمی‌توانستیم این «گذر» را درک کنیم، آیا واقعاً می‌دانیم ساعت چند است؟

«تداوم خاطره» اثر سالوادور دالی


به طور فرضی (بسیار) بگویید، انسان ها حافظه کوتاه مدت کمی داشتند یا اصلاً نداشتند. ما خاطرات هر اتفاقی را که قبل از لحظه ای که در آن بودیم حفظ نمی کنیم و دائماً در لحظه حال زندگی می کنیم و در عین حال دائماً فراموش می کنیم. ما چیزی را در «گذشته» به یاد نمی آوریم، و به طور واقع بینانه نمی توانیم «آینده» را به این دلیل درک کنیم. با این حساب، گذر زمان شکسته خواهد شد. ما نقطه شروعی نخواهیم داشت و بنابراین نیازی به درک نقطه پایانی وجود نخواهد داشت. به همین دلیل زمان برای ما وجود نداشت. ما هیچ درکی از آن نخواهیم داشت. ما ممکن است در برخی جنبه ها زندگی را بی پایان بدانیم زیرا اصلاً نمی توانیم نقطه پایانی را احساس کنیم. ببینید چگونه خطوط کمی شروع به محو شدن می کنند؟

پیروزی زمان، مدرسه فلورانس، قرن پانزدهم. موزه باندینی، فیزوله، ایتالیا.


البته می توان استدلال کرد که زمان به طور کامل و جدا از ما وجود دارد. حتی اگر انسان‌ها وجود نداشته باشند، ماه همچنان به دور ما می‌چرخد، همانطور که ما به دور خورشید می‌چرخیم و خورشید به دور کهکشان ما می‌چرخد، و کهکشان ما به دور جهان می‌چرخد. زمان، در تعاریف بشر، زمانی است. یک نقطه به نقطه دیگر. آشنا بنظر رسیدن؟ فاصله طول بین دو نقطه است، و زمان اندازه گیری بین "سه نقطه" ما که از نظر انسانی تصور شده است.

طراحی لوگو با بهترین طراحان لوگو

استدلال «زمان فاصله است» این سوال را مطرح می‌کند که جهنم در مورد کل نمودارهای فاصله زمانی چه می‌گذرد. آنها به سادگی برای انتقال حرکت یک جسم وجود دارند. آنها فقط نشان می دهند که چگونه فاصله و سرعت جسم با پیشرفت زمان تغییر می کند. شی از یک نقطه شروع می شود و در نقطه دیگر به پایان می رسد. متغیر زمان به سادگی وجود دارد تا نشان دهد که سرعت جسم در طول مسیر شی چقدر تحت تأثیر قرار می گیرد.


درست. سردرد میگیرم


به طور خلاصه، "زمان" که من در مورد آن صحبت می کنم هیچ ارتباطی با "زمان" در نمودار فاصله زمانی ندارد. آنها دو نشانه متفاوت دارند اما هنوز کاملاً انتزاعی هستند. یک تفاوت این است که نمودار فاصله زمانی دارای یک مقدار عددی برای اندازه گیری آن است. (با توجه به این نکته: چه کسی گفت که قرار است یک ثانیه آنقدر طولانی باشد؟ یا یک دقیقه؟ هر کسی، لطفاً به من اطلاع دهد. این باید یک دلیل ریاضی باشد. آیا ریاضی حتی واقعی است؟ شاید در مقاله بعدی من ...)


و بنابراین نکته دوم من: زمان کاملاً انتزاعی و منحصر به انسان است. سرعت و جهت ندارد.

تخم زمان


در حالی که زمان را می توان به عنوان گذر از سه نقطه گذشته، حال و آینده تعریف کرد، ما باید تعریف حال را در نظر بگیریم. تعریف آکسفورد از «حال»، «دوره زمانی است که در حال حاضر اتفاق می‌افتد.» این «دوره» درک و دریافت فعلی اطلاعات محیطی توسط مغز است. این اساساً میزانسن دنیای واقعی در یک لحظه است، با تمام حواس، احساسات و درک ما

gs در رابطه با دنیای خارج. "اکنون" نقطه فعلی در زمان است که ما در حال تجربه آن هستیم، به معنای نقطه ای که گذشته ما را به آن سوق داده است و همچنین نقطه ای است که وسیله ای برای هر گونه نتایج آینده است.


آنچه در زمان حال قابل تعریف نیست، مکان دقیق آن در زمان است. در نگاه اول کمی معماست، اینطور نیست؟


متأسفانه، بسیاری از منشأ جهان ما هنوز برای ما ناشناخته است، یا به سادگی آنقدر نامفهوم است که به هیچ یک از سؤالات ما پاسخ نمی دهیم. در حالی که ممکن است ما از سن سیارات خود و مدت زمانی که در نهایت خورشید چشمک می زند بدانیم (کم گفته ایم)، همین موضوع را نمی توان، و احتمالاً هرگز، در مورد بقیه جهان رها شده ما دانست. تا آنجا که می دانیم، جهان نامحدود است، نامحدود. هرگز به پایان نمی رسد، چیزی است که ما واقعاً هرگز نمی توانیم آن را درک کنیم. ما می‌توانیم مفهوم «بدون پایان» را به خوبی درک کنیم، اما هرگز واقعاً نمی‌توانیم بدون تجسم یک «پایان» این کار را انجام دهیم. این در ماهیت ادراک و درک ما به عنوان انسان نیست که نتوانیم پایانی را در چشم ببینیم. در مورد دلایل آن، من فکر نمی‌کنم این چیزی باشد که ما هرگز بدانیم. از آنجایی که انسان ها در انجام این کار بسیار ماهر هستند، ما ادامه می دهیم.

MACS 0723: کمان‌های قرمز در تصویر، نور کهکشان‌ها را در اوایل کیهان ردیابی می‌کنند، توسط تلسکوپ جیمز وب


از آنجایی که جهان بی نهایت است، نمی توانیم زمان را خطی ببینیم. ما ممکن است در این حال به عنوان گذشته برای خود آینده شما رخ دهد. همین الان که این مقاله را تایپ می‌کنم، می‌توانم ساعت‌ها بعد به انجام این کار فکر کنم، و این هنوز هم زمان حال من در آن زمان است.

لیست مجریان نظام مههندسی اراک

به طور خلاصه، «سه نقطه زمانی» همیشه و دائماً در یک زمان و لحظه مشابه یکدیگر رخ می‌دهند. خود آینده من احتمالاً در حال خوردن شام داغی است که در این لحظه تصور می کنم در حالی که این کلمات را تایپ می کنم. این هنوز یک نقطه زمانی معتبر است، زیرا در نهایت زمان حال من خواهد بود. البته من از آینده اطلاعی ندارم و هر اتفاقی ممکن است در این فاصله زمانی بیفتد. این به سادگی به واقعیتی مربوط می شود که من در حال حاضر در آن زندگی می کنم، اما این موضوع کاملاً دیگری است، بنابراین فعلاً آن را پنهان می کنم.

انجام پروژه برنامه نویسی با بهترین برنامه نویس دانان

با در نظر گرفتن این موضوع، مفهوم «حال» بسیار پیچیده‌تر می‌شود. در نگاهی به گذشته، ممکن است به نظر برسد که اصلاً وجود ندارد، زیرا می تواند به خوبی گذشته خود آینده من یا آینده خود گذشته من باشد. حال همیشه در حال وقوع است. در جهان ما، هر لحظه را می‌توان به عنوان «حال» تعریف کرد، زیرا ما آن را فقط تا حد توانایی‌های ممکن خود تجربه می‌کنیم - هر چیزی که در مقابل ما اتفاق می‌افتد (به بیان تصویری) فقط در یک نقطه از زمان.


همانطور که می توانید استنباط کنید، اگر خیلی به آن فکر کنیم زمان یک آشفتگی خونین بزرگ است که باید آن را درک کرد. ما زمان را خلق کردیم زیرا می‌توانیم آن را تا حدی درک کنیم، و همچنین می‌توانیم از آن برای انجام کارهای پست و بیهوده‌ای که در این تمدن سرمایه‌داری از ما انتظار می‌رود استفاده کنیم. این به ما کمک می کند تا سرعت انجام کارها را تنظیم کنیم تا آن را در ساده ترین شکل خود قرار دهیم. بدون این، ما کارهایی را انجام می‌دهیم که فقط می‌توانم آن‌ها را به‌عنوان احساسی مثل «ابدیت» توصیف کنم. اگر شروع یا پایانی برای آن وجود نداشت، رفتن به مدرسه یا کار چه فایده ای دارد؟ زمان، از برخی جنبه‌ها، ما را قادر می‌سازد تا زندگی غنی‌تری با هدف داشته باشیم. در غیر این صورت، بدون اینکه فکری برای بیدار شدن دوباره داشته باشیم می‌خوابیدیم و خودمان روی یک صندلی می‌نشستیم بدون اینکه فکر کنیم دوباره بیدار شویم. زندگی بی پایان و مهمتر از همه بی معنا می شد.

پیرمرد در اندوه، 1890 اثر ونسان ون گوگ

انجام پروژه متلب با بهترین متخصصان

در نتیجه، زمان به طرز وحشتناکی پیچیده است. معمای واقعی "زمان" برای من شخصاً این است که نمی توانم به همان نتیجه برگردم: اینکه هم متوقف می شود و هم وجود دارد. هم وجود دارد و هم نبودن، روی هم قرار می گیرد. رشته فکری من که در حال گذر است، تقریباً هر بار مسیر خود را طی می کند، به همان جایی که شروع شده بود. این یک فکر ترسناک است، زیرا با گذشت زمان (بدون جناس)، متوجه شدم که ماهیت چرخه ای این افکار به نوعی ثابت کرد که زمان بی پایان است. ثابت است، هم در دایره‌ها می‌چرخد و هم در واقعیت‌های دیگر موازی با خودش است. زمان بی نهایت است، اما از آنجایی که هیچ آغاز یا پایانی برای آن وجود ندارد، آیا واقعا برای ما وجود دارد؟ اگر اصول درک ما مستلزم آن سه نقطه از زمان است، چگونه می توانیم آن را درک کنیم؟


این قطعا چیزی برای فکر کردن است.

سفر کردن سریع تر از نور چگونگی اتفاقات آن

اگر سریعتر از سرعت نور سفر کنید چه اتفاقی می افتد؟


سوال:  سریعتر از سرعت نور حرکت کنید چه اتفاقی می افتد؟

انجام پروژه در فریلنس پروژه

پاسخ کوتاه: "برای حرکت یک جسم با سرعت نور، جرم آن بی نهایت می شود، انرژی لازم برای حرکت چنین جسم سنگینی نیز بی نهایت خواهد بود، بنابراین غیرممکن است، زیرا ما نمی توانیم انرژی بی نهایت را به هیچ جسمی ارائه کنیم. ما باید قوانین خاصی از فیزیک (نظریه نسبیت خاص) را بشکنیم تا با سرعت نور حرکت کنیم.


پاسخ طولانی:

نور با سرعت 3×108 متر بر ثانیه حرکت می کند که در حال حاضر سریع ترین در جهان قابل مشاهده ما است که از نظر تئوری نسبیت خاص جرم با افزایش سرعت افزایش می یابد.


اما از آنجایی که اکثر ما در مقایسه با سرعت نور با سرعت بسیار پایینی حرکت می کنیم، بنابراین تغییر جرم در اثر افزایش سرعت ناچیز است.

اما اگر با سرعت نور حرکت کنیم، تغییر جرم بی نهایت زیاد است.

سفارش ساخت سایت در فریلنس پروژه

با توجه به معادله محاسبه جرم جسمی که با سرعت نور حرکت می کند:


حال اگر سرعت حرکت یک جسم را قرار دهیم آنگاه به نظر می رسد


اکنون اگر جرم ما با سرعت نور ∞ شود، برای حرکت دادن چنین جسم سنگینی با سرعت نور به انرژی بی‌نهایت بزرگی نیاز داریم که غیرممکن است، زیرا ما نمی‌توانیم انرژی بی‌نهایتی را برای هیچ جسمی تامین کنیم زیرا مقدار محدودی داریم. از انرژی


از رابطه هم ارزی انرژی-جرم:


در اینجا p مومتوم نسبیتی است.

و همراه با فرمول انرژی از


از «نظریه نسبیت ویژه انیشتین»، می توان با سرعت ذرات حرکت کرد، اما «چند ذره خاص» (که در ادامه در این پاسخ مورد بحث قرار خواهد گرفت) وجود دارند که می توانند با چنین سرعت بالایی حرکت کنند.


چند پیش‌بینی دیگر وجود دارد که اگر با سرعتی بیشتر از سرعت نور حرکت کنیم، زمان‌ها خیالی می‌شوند.

طراحی لوگو با بهترین طراحان لوگو

اکنون، از "نظریه نسبیت" اجازه دهید نشان دهم که چگونه کار می کند


اجازه دهید سرعتی که با آن حرکت می کنیم "v=2c" باشد سپس از:


می توانیم بگوییم که


حال، این زمان خیالی به چه معناست؟


فرض کنید زمان روی یک نمودار زمانی است که ما در حال حاضر در «زمان واقعی» زندگی می‌کنیم و «به طور مداوم صفحه افقی را در حال حرکت است».


اما "با رسیدن به زمان خیالی، بر محور زمان واقعی عمود است."

می توان گفت که هر حادثه ای به یکباره و در یک زمان اتفاق می افتد و زمان در محور واقعی حرکت نمی کند.


شاید این زمان تخیلی می تواند دلیلی احتمالی در پشت برخی مواردی باشد که دانشمندان قادر به توضیح آنها در زمان واقعی نیستند.


این من را به یاد یکی از نقل قول های استیون هاوکینگ می اندازد، چیزی شبیه این است:

انجام پروژه برنامه نویسی

    از آنجایی که زمان خیالی مانند جهت دیگری در فضا رفتار می کند، تاریخ ها در زمان خیالی می توانند سطوح بسته باشند، مانند سطح زمین، بدون آغاز یا پایان [وجودی].»

    ~ استیون هاوکینگ


سریع‌ترین جسمی که ما انسان‌ها تا به حال ساخته‌ایم «کاوشگر خورشیدی پارکر» است که رکورد سرعت 692000 کیلومتر بر ساعت یا حدود 0.064 درصد سرعت نور دارد.

اگرچه این سریعترین جسمی است که بشر تاکنون ساخته است، اما سرعت آن در مقایسه با سرعت نور بسیار پایین است.

انجام پروژه متلب با بهترین متخصصان

اکنون می توانید تصور کنید که ساخت فضاپیمایی که جرم بی نهایت دارد و برای حرکت با سرعت نور به انرژی بی نهایت نیاز دارد چقدر سخت خواهد بود. اکنون برای ما تقریبا غیرممکن است.


اما در نهایت، همه اینها فقط نظریه و فرضیه است و لزومی ندارد که همه آن‌ها درست باشد، این حوزه خاص هنوز به تحقیقات عمیق‌تری نیاز دارد و ممکن است چند دهه بیشتر طول بکشد تا نتیجه‌گیری نهایی شود.


شما می توانید این پاسخ را نیز بخوانید، در اینجا من یک ایده مختصر در مورد "روابط فضا-زمان" ارائه کرده ام https://qr.ae/pGx8w2


همچنین می توانید این پاسخ مربوط به "اتساع زمان" را بررسی کنید https://qr.ae/pGxXA9


"برخی ذرات خاص که می توانند با سرعت نور حرکت کنند"


چند ذره فرضی وجود دارد که می تواند سریعتر از نور حرکت کند، که "تاکیون" است.

از معادله انرژی


اگر این ذره با سرعتی بیشتر از سرعت نور حرکت کند، انرژی یک عدد خیالی است و می دانیم که انرژی نمی تواند پیچیده باشد، باید واقعی باشد تا معنای خاصی برای چنین انرژی داشته باشد. پس عبارت Numerator نیز باید یک عدد فرضی باشد (زیرا اگر دو عدد تخیلی خالص را تقسیم کنیم، یک عدد واقعی به دست می‌آید)


به این معنی که "جرم ذره باید یک عدد خیالی باشد" نیز. و سپس "مقدار انرژی که به دست می آوریم یک عدد \Re" است. و بیشتر، ما می توانیم با سرعت نور حرکت کنیم.


این ذره هنوز در آزمایش های علمی به عنوان یک ذره واقعی که در خلاء حرکت می کند کشف نشده است، با این حال ما به صورت تئوری پیش بینی کرده ایم که ذرات تاکیون مانند به عنوان "شبه ذرات" سریعتر از نور در حال حرکت در رسانه های لیزر مانند وجود دارند.


اکنون کل پاسخ را خلاصه می کنم

لیست مجریان نظام مهندسی اراک

    در حال حاضر غیرممکن است که با سرعت نور سفر کنیم زیرا جرم ما بی نهایت بزرگ می شود و ما برای حرکت با چنین سرعتی به انرژی بی نهایت زیادی نیاز داریم حتی اگر به نحوی با چنین سرعتی سفر کرده باشیم، باید برخی از قوانین شناخته شده فیزیک را زیر پا بگذاریم و شاید ما حتی نیاز بیشتری داشته باشیم